
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

راهآهن ایران-افغانستان؛ ارتقای جایگاه اقتصادی دو کشور در منطقه و جهان
سهیلا یادگاری
خبرنگار
مسیر ریلی از خواف در ایران تا هرات در افغانستان با رویکرد تقویت پیوند دو ملت ایران و افغانستان و با هدف بازسازی دوباره کشور افغانستان احداث شده است. محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی، راهآهن ایران-افغانستان را مسیر احیای جاده ابریشم نام برد که با اتصال کشورهای شرق آسیا به کشورهای غربی و ترانزیت بار، تحولی در اقتصاد دو کشور ایجاد میکند.
ساخت خط آهن خواف-هرات، فصل جدیدی از توسعه شبکه ترانزیتی کشور را رقم زده است. اهمیت این خط ریلی برای اقتصاد ایران در زمان تحریم چیست؟
افغانستان روابط اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی با جمهوری اسلامی ایران دارد. همچنین دارای منابع معدنی بکر میباشد که در صورت فعال شدن این معادن، میتوان بارهای معدنی را از طریق راهآهن خواف – هرات انتقال داد. همچنین در زمینه کشاورزی و صنعت و با توجه به طرحهایی که در این زمینهها در حال احداث و بهرهبرداری میباشد باعث میشود راهآهن خواف – هرات دارای توجیه اقتصادی بیشتری شود. در بعد روابط سیاسی بین دو کشور، همکاری در ایجاد و بهرهبرداری از این مسیر بهعنوان یکی از تعهدات ایران جهت برنامه توسعه یافتگی کشور همسایه افغانستان بوده است و با افزایش مبادلات تجاری و افزایش مسافرتها روابط دو کشور ارتقا مییابد.شکوفایی فعالیتهای عمرانی و اقتصادی منطقه شمالغرب افغانستان، امکان توسعه و ایجاد کریدور ریلی از هرات به مزارشریف در شمال شرق افغانستان و خروج از انزوای جغرافیایی منطقه سنگان در خاک ایران و شهر هرات افغانستان از اهداف دیگر در احداث این پروژه بوده است. احداث راهآهن خواف ـ هرات موجب کاهش هزینه نسبی حملونقل و رفع انحصار حمل کالا از حملونقل جادهای و افزایش ایمنی در ترابری منطقه و کاهش مصرف سوخت در مقایسه با حمل جادهای نیز خواهد شد.
هدف نهایی از اتصال ریلی ایران به افغانستان، ایجاد مسیر ترانزیتی این کشور از ایران به اروپا است. در حال حاضر با ایجاد این مسیر ریلی دسترسیها چگونه میشود؟
راهآهن خواف -هرات به طول 225 کیلومتر شامل چهار قطعه است که بخش واقع در ایران (قطعه یک و دو) جمعاً به طول 76 کیلومتر از خواف تا مرز شمتیغ در استان خراسان رضوی واقع شده است.در ادامه قطعات سوم و چهارم در کشور افغانستان واقع هستند که قطعه سوم آن به طول 62 کیلومتر از مرز شمتیغ تا ایستگاه روزنک ادامه یافته و قطعه 4 آن نیز از ایستگاه روزنک تا شهر هرات به طول 85 کیلومتر میباشد. بخش واقع در ایران به همراه پایانه مرزی شمتیغ توسط ایران تکمیل شده است. همچنین فضای لازم برای گمرک و سازمانهای ذیربط مرزی در طرح پایانه مزبور پیشبینی شده است.
احداث قطعه سوم به وسیله شرکتهای مشاوره و پیمانکاری ایرانی زیر نظر وزارت راه و شهرسازی ایران و وزارت فواید عامه افغانستان با استفاده از مصالح، سوخت و ماشینآلات ایرانی صورت گرفته و تجهیزات مخابراتی آن نیز غالباً از داخل تأمین شده است.
تأمین مالی و اجرای قطعه چهارم برای دسترسی به شهر هرات برعهده کشور افغانستان است و هنوز اجرای آن شروع نشده است. گفته میشود افغانستان برای تأمین مالی احداث این قطعه از فاینانس کشور ایتالیا استفاده مینماید. بهرهبرداری از این طرح منوط به تکمیل قطعه چهارم نخواهد بود و با تشکیل و عزیمت قطارها از ایستگاه روزنک صورت خواهد گرفت.
80 درصد این پروژه ریلی در دشت و مابقی در تپه ماهور و کوهستان اجرا شده است. این پروژه از خواف تا شمتیغ (ایران) دارای 208 پل کوچک به طول 952 متر و از شمتیغ تا روزنک (افغانستان) 138 پل کوچک است.
اجرای طرح در دو سوی مرز مشترک نیازمند تمهیدات و هماهنگیهای ویژه برای امکان حمل مصالح و ماشینآلات و تردد افراد اعم از کارگران، کارشناسان و مدیران شرکت های مشاور، کارفرما و پیمانکاران بوده است. همچنین تأمین امنیت کارگاههای اجرایی نیز شرایط ویژه داشته است. اجرای پایانه مرزی در شمتیغ و پایانه باری در ایستگاه روزنک نیز از عملیات ویژه این طرح محسوب میشود.
راهآهن خواف –هرات موجب اتصال کشور افغانستان به شبکه ریلی ایران (از طریق راهآهن مشهد-بافق)، اتصال افغانستان از طریق راهآهن ایران به کریدور بینالمللی شمال – جنوب (حوزه خزر، روسیه و شمال اروپا) و اتصال از طریق راهآهن ایران به کریدور بینالمللی شرقی – غربی اکو و تراسیکا (کشور ترکیه و جنوب اروپا) و دسترسی به آبهای آزاد (بندرعباس و بندر چابهار در جنوب ایران) خواهد شد.ادامه این مسیر به سمت هرات و مزار شریف جزء لاینفک و جداییناپذیر آن است و با تکمیل این مسیر ارزش اقتصادی آن برای افغانستان و کشورهای مسیر چندبرابر میشود.
کشور افغانستان فاقد شبکه راهآهن است و فقط برخی از خطوط ریلی از کشورهای همسایه به داخل افغانستان امتداد یافته است. خطوط ریلی کشورهای شمالی افغانستان (تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان) بهصورت عریض است و راهآهن خواف- هرات اولین خط راهآهن با عرض استاندارد در آن کشور میباشد. تردد قطارها در مسیر خواف- هرات با هماهنگی بین طرف افغانستانی (اداره راهآهن افغانستان که زیرنظر وزارت فواید عامه تأسیس شده) و شرکت راهآهن جمهوری اسلامی ایران صورت میپذیرد و برای توافق کلی دو کشور در امور حملونقل بینالمللی ریلی، موافقتنامه بین دولت ایران و آن کشور تنظیم شده که برای تصویب بهصورت لایحه به مجلس شورای اسلامی داده شده است. ضمناً ایجاد مرز جدید شمتیغ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است.
نقش راهآهن خواف –هرات در زنجیره همکاریهای ترانزیتی و احیای جاده تاریخی ابریشم چیست؟
این پروژه را باید حلقهای از زنجیره ترانزیتی دانست که از شرق شروع و به قلب اروپا کشیده میشود. از اینرو، بهرهبرداری از این پروژه و اتصال آن به مرزهای ازبکستان و تاجیکستان را میتوان نقطه عطفی در همکاریهای ترانزیتی و احیای جاده تاریخی ابریشم دانست که میتواند کالای ترانزیتی را با صرف هزینه مالی و زمانی کمتر به مقصد برساند.در این رابطه، میتوان به راهاندازی آزمایشی مسیر جادهای موسوم به KTAI از ایران به قرقیزستان اشاره داشت که اخیراً انجام شد که طبیعتاً با تکمیل خط آهن غرب- شمال افغانستان شاهد ترانزیت مقرون به صرفهتری در منطقه خواهیم بود. قاعدتاً در چنین فضایی، کشورمان خواهد توانست ضمن افزایش درآمدهای ترانزیتی، جایگاه منطقهای و بینالمللی خود را ارتقا بخشد. در همین حال، افزایش همکاریهای تجاری و ترانزیتی میان کشورهای مسیر به صلح و ثبات آنها خواهد افزود.ذکر این نکته ضرورت دارد که این گام، طلیعهای است برای روشن شدن مسیر ترانزیتی شرقی – غربی ایران و در آینده با اتصال آسیای میانه به ایران و خلیجفارس و دریای عمان از این طریق پیوندهای ریلی منطقهای ایران را در آسیای میانه و اتصالات بینالمللی ایران را از چین تا مدیترانه سبب خواهد شد. همچنین در ارتباط بین جمهوری اسلامی ایران، افغانستان و هندوستان، تفاهمنامه سه جانبه بخش ترانزیتی فعال شده است.
برآورد شما از اقدامات انجام شده در حوزه ریلی در این دولت چیست؟ با توجه به اینکه توسعه ریلی اهمیت ویژه در برنامه توسعه ششم و در افق توسعه ای کشور دارد، این اهداف در 8 سال گذشته چه میزان محقق شده است؟
در بخش حمل و نقل، نیاز داریم که مردم بتوانند سریعتر، کیفیتر و ایمنتر، بارهای خود را در مقاصد مختلف داخلی و بینالمللی منتقل کنند و جابهجایی مسافر را از راهآهنی که تفکری جدید ارائه میکند و سعی دارد خود را متفاوتتر و پیشرفتهتر از گذشته ارائه کند، انتظار داشته باشند.
امروز ۳۴۰۰ کیلومتر مسیر ریلی جدید در حال ساخت داریم که از این بین ۸ پروژه به طول ۱۵۶۰ کیلومتر با اعتبار ۴ هزار و ۷۸۰ میلیارد تومان منابع ریالی و ۳۰۰ میلیون یورو هم منابع ارزی در اولویت قرار دارند.
توسعه زیرساختهای راهآهن مورد تأکید ارکان نظام و مدنظر وزارت راه و شهرسازی قرار دارد. در این خصوص پروژههای گوناگونی در دست اجرا داریم. بحمدالله وعده اتصال پنج استان جدید به شبکه ریلی را محقق کردیم و انشاءالله تا سال آینده ۴ استان دیگر شامل چهارمحال و بختیاری، اردبیل، خراسان شمالی و کردستان نیز به خطوط ریلی متصل میشوند که ماه گذشته ریلگذاری از همدان به سنندج آغاز شده و بویژه خطوطی برای توسعه کریدورهای شمال-جنوب و شرق-غرب در دستور کار قرار دارد که مهمترین آنها پروژه راهآهن چابهار به زاهدان است که بهصورت مرحلهای تا پایان سال آینده این خط به بهرهبرداری خواهد رسید.
پروژه راهآهن یزد-اقلید، میانه-اردبیل، همدان-سنندج، رشت-بندر کاسپین و اصفهان-شهرکرد از پروژههای ریلی باقیمانده است که حداکثر تا پایان سال آینده به بهرهبرداری خواهند رسید. این پروژهها مجموع خطوط ریلی کشور را که اول دولت یازدهم حدود ۱۰ هزار و ۷۰۰ کیلومتر بوده، با خطوط فرعی به حدود ۱۶ هزار کیلومتر خواهد رساند که یک تحول بزرگ در حوزه حملونقل ریلی است.
ما باید در توسعه شبکه ریلی بیش از پیش سهم راهآهن را در بحث جابهجایی بار دنبال کنیم که مستلزم اتصال به مراکز بار، ایجاد خطوط دوم برای افزایش راندمان ایمنی و حرکت و نیز خطوط جدید است. در حال حاضر به میزان خطوط ریلی موجود کشور به همین میزان نیز مسیرهای ریلی در دست طراحی و ساخت داریم و در یک برنامه حداکثر پنجساله، ظرفیت زیرساختی کل راهآهن کشور دوبرابر خواهد شد و این یک گام بزرگ و ماندگار است که اکثر قریب به اتفاق نقاط کشور از خطوط ریلی بهرهمند خواهند شد و راهآهن میتواند سهم خود را در اقتصاد بهصورت شایسته جذب کند و مردم نیز از ثمره آن بهرهبرداری کنند.
علاوه بر استفاده از ریلی ملی تولید 100 درصد داخلی در پروژههای زیرساختهای راهآهن، اما در حوزه ناوگان در گذشته، همواره این انتقاد وجود داشت که میگفتند بهرغم وجود ظرفیت داخلی، ریل، لکوموتیو و واگن از خارج به کشور وارد میشود، ولی اکنون روزبهروز به کمک خدا، قطع وابستگی اتفاق افتاده و تمامی نیازهای صنعت راهآهن در کشور تولید میشود؛ این امکان هم وجود دارد که اگر در بخشهایی از این صنعت هنوز خودکفا نشدهایم، این اراده و ظرفیت برای اقدامات تنظیمی وجود دارد.
یکی دیگر از مسیرهای مهم که مکمل کریدور استراتژیک شمال-جنوب خواهد بود، تکمیل راهآهن آستارا است. درخصوص ساخت این خط ریلی و مشارکت طرف خارجی توضیح بفرمایید؟
موضوعی که ماههاست در حال انجام است موضوع اتصال راهآهن قزوین- رشت است که این پروژه در حال انجام است. در عین حال اتصال این خط ریلی با ریل به انزلی و بندرانزلی و بندر آستارا نیز در حال اجراست. تکمیل راهآهن قزوین- رشت و اتصال به بنادر انزلی و آستارا در دولت تدبیر و امید به سرانجام میرسد. همچنین، پروژه خط ریلی آستارا- رشت نیز بر اساس زمانبندی در حال انجام است.درخصوص تکمیل پروژه رشت- آستارا و تکمیل کریدور شمال- جنوب کشور کار آغاز شده و اراضی دولتی به این امر اختصاص یافته و همچنین اراضیای که مالکیت خصوصی داشت از مردم خریداری شده است و باز هم در حال خریداری هستیم. امیدوار هستیم این پروژه در زمانبندی مشخص به سرانجام برسد.آنچه برای ما حائزاهمیت است این است که شبکه ریلی ما از طریق آذربایجان به کشور روسیه و سایر کشورها متصل شود که دولت آذربایجان نیز به این مهم، علاقهمندی و اهتمام ویژه دارد. امیدواریم در چارچوب و زمانبندی مشخصی که اعلام کردیم این پروژه افتتاح شود. این پروژه ۴۸ ماهه است که ۱۰ ماه آن سپری شده است.جمهوری اسلامی ایران از سرمایهگذاران خارجی برای تکمیل پروژههای ریلی در منطقه شمالی ایران و در استان گیلان حمایت میکند و در منطقه آزاد کاسپین از سوی مناطق آزاد، تفاهمات مناسبی انجام و زیرساختها و هماهنگیهایی ایجاد شده است. در عین حال این مجموعه اقدامات میتواند با حذف برخی تعرفهها، برای برخی از سرمایه گذاریها تسهیل گری کرده و آنها را برای سرمایهگذاری ترغیب کند. سرمایهگذاران نسبت به سرمایهگذاری مطمئنی که ایجاد شده است اقدام کنند که این سرمایهگذاریها میتواند هم از جنس تولیدی و هم از جنس لجستیکی باشد. سرمایهگذاران داخلی و همسایگان ما تحت حمایت و پشتیبانی ما هستند تا بتوانند در پروژههای مشترک همکاری داشته باشند.
برش
راهآهن خواف ـ هرات موجب کاهش هزینه نسبی حملونقل و رفع انحصار حمل کالا از حملونقل جادهای و افزایش ایمنی در ترابری منطقه و کاهش مصرف سوخت در مقایسه با حمل جادهای نیز خواهد شد
بهرهبرداری از راه آهن ایران - افغانستان و اتصال آن به مرزهای ازبکستان و تاجیکستان را میتوان نقطه عطفی در همکاریهای ترانزیتی و احیای جاده تاریخی ابریشم دانست
وعده اتصال پنج استان جدید به شبکه ریلی را محقق کردیم و تا سال آینده ۴ استان دیگر شامل چهارمحال و بختیاری، اردبیل، خراسان شمالی، کردستان نیز به خطوط ریلی متصل میشوند

استقلال به تیم رحمتی رسید
حامد جیرودی
خبرنگار
هفته ششم لیگ برتر فوتبال که جمعه با برگزاری بازی سپاهان و نساجی و با برتری 4-0 شاگردان محرم نویدکیا آغاز شد، دیروز با برگزاری 4 مسابقه دیگر ادامه پیدا کرد. در بازی های دیروز، فولاد با گل های فرشاد احمدزاده (31)، صالح حردانی (87) و موسی کولی بالی (91) سایپا را 3-0 شکست داد. صنعت نفت آبادان 2-1 گل گهر را از پیش رو برداشت. گادوین منشا (27) سیرجانی ها را پیش انداخت ولی طالب ریکانی (51- پنالتی) و رضا خالقی فر(67) برای نفت گل زدند. دیدار پیکان- آلومینیوم بدون گل به پایان رسید ومس رفسنجان با گل های قائم اسلامی خواه (42) و حسین کریم زاده (85) نفت مسجدسلیمان را 2-0 شکست داد. البته دیروز قرار بود دیدار پرسپولیس و ذوب آهن هم برگزار شود که در آستانه سفر سرخپوشان پایتخت به قطر، با نظر ستاد مبارزه با کرونا در ورزش لغو شد.
دربی تبریز میان تیمهای بیسرمربی
بازیهای هفته ششم امروز با انجام 2 دیدار دیگر به پایان میرسد که از ساعت 15 ماشینسازی و تراکتور در ورزشگاه شهید سردار قاسم سلیمانی تبریز، دربی این شهر را برابر هم برگزار میکنند. مسابقهای که در شرایط خاصی برگزار میشودچرا که هر 2 تیم سرمربیان ابتدای فصل خود را کنار گذاشتهاند و تمریناتشان زیر نظر سرمربی موقت انجام میشود. تراکتور که در بازی قبلی مقابل فولاد به تساوی بدون گل رسید، علیرضا منصوریان را اخراج کرد و هدایت این تیم به عهده مسعود شجاعی کاپیتان تراکتور گذاشته شده است تا این بازیکن برای اولین بار مربیگری در فوتبال را تجربه کند. در آن سوی میدان هم پس از شکست 4-1 ماشینسازی مقابل آلومینیوم، وحید بیاتلو سرمربی این تیم از سمت خود کنارهگیری کرد تا سعید اخباری دستیار او به طور موقت مسئولیت فنی این تیم را بر عهده بگیرد. ماشینسازی هنوز بردی ندارد و با 10 گل خورده بدترین خط دفاع لیگ را در اختیار دارد و به نظر میرسد کار برای این تیم سختتر است و حالا باید دید این مسابقه چه نتیجهای خواهد داشت.
آبی پوشان بهدنبال جبران در مشهد
در آخرین بازی این هفته، شهرخودرو و استقلال از ساعت 15:45 در ورزشگاه امام رضا(ع) مشهد با هم دیدار میکنند. البته پیش از این و با تصمیمی که شورای تأمین مشهد گرفته قرار شده بود شهرخودرو از این پس در ورزشگاه ثامن مشهد از حریفان خود میزبانی کند ولی پس از اصرار مسئولان شهرخودرو، قرار شد این بازی در همان ورزشگاه شیک و مدرن امام رضا(ع) انجام شود. مشهدیها در شرایطی در این مسابقه به میدان میروند که در بازی قبل خود 2-0 مقابل ذوب آهن به پیروزی رسیدند و حالا در پی پیروزی در این بازی خانگی هستند. نکته قابل توجه این بازی، تقابل سیدمهدی رحمتی و دستیاران استقلالی او مقابل تیم سابقشان است که این مصاف را بسیار جذابتر از گذشته کرده است. دروازه بان و کاپیتان سابق آبی پوشان که در این فصل سرمربی شهرخودرو شده و محمد نوازی و علی سامره را بهعنوان دیگر مربیان این تیم در کنار خود میبیند، حالا برای اولین بار در قامت سرمربی مقابل تیم مورد علاقهاش قرار میگیرد و تمام تلاشش را خواهد کرد تا استقلال را شکست بدهد. رحمتی باید مقابل محمود فکری قرار بگیرد که زمانی در استقلال همبازی او بود اما حالا آنها رقبای سرسختی برای یکدیگر هستند که کسب 3 امتیاز این مسابقه برایشان اهمیت زیادی دارد. استقلال در بازی قبل خود مقابل صنعت نفت آبادان به تساوی 1-1 رسید تا پس از تساوی با پیکان، برای دومین بازی پیاپی مساوی کند و این از دست دادن امتیازها برای آبیها گران تمام شده و آنها میخواهند هر طور که شده دست پر از مشهد بازگردند. استقلال در این بازی هم شیخ دیاباته و مسعود ریگی را بهدلیل مصدومیت در اختیار ندارد. سیاوش یزدانی هم در تمرین دیروز این تیم غایب بود و فرشید اسماعیلی هم که اجازه حضور در تمرین را نداشت و این 2 بازیکن هم در این بازی حضور نخواهند داشت. ضمن اینکه بابک مرادی هم با محرومیت 4 ماهه از سوی کمیته تعیین وضعیت مواجه شده و نمیتواند بازی کند. وریا غفوری هم که در بازی با نفت بازی نکرد، در تهران مانده و دیگر غایب بزرگ تیمش است. بنابراین استقلال غایبان زیادی دارد ولی در هر صورت، برنده این بازی میتواند شانس حضور در صدر جدول را پیدا کند و این مسابقه از این نظر نیز بااهمیت است. شهرخودرو و استقلال تاکنون 12 بار به مصاف هم در لیگ برتر رفتهاند که حاصل آن 3 برد استقلال و 2 برد شهرخودرو و 7 تساوی بوده است. در این بازیها، استقلال 9 گل زده و 8 گل هم دریافت کرده است. بازی رفت دو تیم در فصل گذشته را استقلال 1-0 با گل دیاباته برد ولی بازی برگشت در مشهد 2-2 به پایان رسید. مسابقهای که در آن حسین مهربان و محمدرضا خلعتبری برای شهرخودرو و دیاباته و امیرارسلان مطهری برای استقلال گلزنی کردند.
خبرنگار
هفته ششم لیگ برتر فوتبال که جمعه با برگزاری بازی سپاهان و نساجی و با برتری 4-0 شاگردان محرم نویدکیا آغاز شد، دیروز با برگزاری 4 مسابقه دیگر ادامه پیدا کرد. در بازی های دیروز، فولاد با گل های فرشاد احمدزاده (31)، صالح حردانی (87) و موسی کولی بالی (91) سایپا را 3-0 شکست داد. صنعت نفت آبادان 2-1 گل گهر را از پیش رو برداشت. گادوین منشا (27) سیرجانی ها را پیش انداخت ولی طالب ریکانی (51- پنالتی) و رضا خالقی فر(67) برای نفت گل زدند. دیدار پیکان- آلومینیوم بدون گل به پایان رسید ومس رفسنجان با گل های قائم اسلامی خواه (42) و حسین کریم زاده (85) نفت مسجدسلیمان را 2-0 شکست داد. البته دیروز قرار بود دیدار پرسپولیس و ذوب آهن هم برگزار شود که در آستانه سفر سرخپوشان پایتخت به قطر، با نظر ستاد مبارزه با کرونا در ورزش لغو شد.
دربی تبریز میان تیمهای بیسرمربی
بازیهای هفته ششم امروز با انجام 2 دیدار دیگر به پایان میرسد که از ساعت 15 ماشینسازی و تراکتور در ورزشگاه شهید سردار قاسم سلیمانی تبریز، دربی این شهر را برابر هم برگزار میکنند. مسابقهای که در شرایط خاصی برگزار میشودچرا که هر 2 تیم سرمربیان ابتدای فصل خود را کنار گذاشتهاند و تمریناتشان زیر نظر سرمربی موقت انجام میشود. تراکتور که در بازی قبلی مقابل فولاد به تساوی بدون گل رسید، علیرضا منصوریان را اخراج کرد و هدایت این تیم به عهده مسعود شجاعی کاپیتان تراکتور گذاشته شده است تا این بازیکن برای اولین بار مربیگری در فوتبال را تجربه کند. در آن سوی میدان هم پس از شکست 4-1 ماشینسازی مقابل آلومینیوم، وحید بیاتلو سرمربی این تیم از سمت خود کنارهگیری کرد تا سعید اخباری دستیار او به طور موقت مسئولیت فنی این تیم را بر عهده بگیرد. ماشینسازی هنوز بردی ندارد و با 10 گل خورده بدترین خط دفاع لیگ را در اختیار دارد و به نظر میرسد کار برای این تیم سختتر است و حالا باید دید این مسابقه چه نتیجهای خواهد داشت.
آبی پوشان بهدنبال جبران در مشهد
در آخرین بازی این هفته، شهرخودرو و استقلال از ساعت 15:45 در ورزشگاه امام رضا(ع) مشهد با هم دیدار میکنند. البته پیش از این و با تصمیمی که شورای تأمین مشهد گرفته قرار شده بود شهرخودرو از این پس در ورزشگاه ثامن مشهد از حریفان خود میزبانی کند ولی پس از اصرار مسئولان شهرخودرو، قرار شد این بازی در همان ورزشگاه شیک و مدرن امام رضا(ع) انجام شود. مشهدیها در شرایطی در این مسابقه به میدان میروند که در بازی قبل خود 2-0 مقابل ذوب آهن به پیروزی رسیدند و حالا در پی پیروزی در این بازی خانگی هستند. نکته قابل توجه این بازی، تقابل سیدمهدی رحمتی و دستیاران استقلالی او مقابل تیم سابقشان است که این مصاف را بسیار جذابتر از گذشته کرده است. دروازه بان و کاپیتان سابق آبی پوشان که در این فصل سرمربی شهرخودرو شده و محمد نوازی و علی سامره را بهعنوان دیگر مربیان این تیم در کنار خود میبیند، حالا برای اولین بار در قامت سرمربی مقابل تیم مورد علاقهاش قرار میگیرد و تمام تلاشش را خواهد کرد تا استقلال را شکست بدهد. رحمتی باید مقابل محمود فکری قرار بگیرد که زمانی در استقلال همبازی او بود اما حالا آنها رقبای سرسختی برای یکدیگر هستند که کسب 3 امتیاز این مسابقه برایشان اهمیت زیادی دارد. استقلال در بازی قبل خود مقابل صنعت نفت آبادان به تساوی 1-1 رسید تا پس از تساوی با پیکان، برای دومین بازی پیاپی مساوی کند و این از دست دادن امتیازها برای آبیها گران تمام شده و آنها میخواهند هر طور که شده دست پر از مشهد بازگردند. استقلال در این بازی هم شیخ دیاباته و مسعود ریگی را بهدلیل مصدومیت در اختیار ندارد. سیاوش یزدانی هم در تمرین دیروز این تیم غایب بود و فرشید اسماعیلی هم که اجازه حضور در تمرین را نداشت و این 2 بازیکن هم در این بازی حضور نخواهند داشت. ضمن اینکه بابک مرادی هم با محرومیت 4 ماهه از سوی کمیته تعیین وضعیت مواجه شده و نمیتواند بازی کند. وریا غفوری هم که در بازی با نفت بازی نکرد، در تهران مانده و دیگر غایب بزرگ تیمش است. بنابراین استقلال غایبان زیادی دارد ولی در هر صورت، برنده این بازی میتواند شانس حضور در صدر جدول را پیدا کند و این مسابقه از این نظر نیز بااهمیت است. شهرخودرو و استقلال تاکنون 12 بار به مصاف هم در لیگ برتر رفتهاند که حاصل آن 3 برد استقلال و 2 برد شهرخودرو و 7 تساوی بوده است. در این بازیها، استقلال 9 گل زده و 8 گل هم دریافت کرده است. بازی رفت دو تیم در فصل گذشته را استقلال 1-0 با گل دیاباته برد ولی بازی برگشت در مشهد 2-2 به پایان رسید. مسابقهای که در آن حسین مهربان و محمدرضا خلعتبری برای شهرخودرو و دیاباته و امیرارسلان مطهری برای استقلال گلزنی کردند.

شب یلدا را مجازی برگزار کنیم
با گذشت بیش از سه هفته از اعمال طرح هوشمند جامع محدودیتهای کرونایی وضعیت در اغلب شهرهای قرمز به رنگ نارنجی تغییر رنگ داده تا جایی که دکتر حسن روحانی دیروز در جلسه ستاد ملی مقابله با بیماری کرونا گفت: با اجرای برنامهها و اقداماتی که در آبان و آذر انجام گرفته است، امروز شاهدیم که روند این بیماری در اکثر استانها به جز موارد معدودی، کاهشی است و فقط ۱۲ شهرستان در وضعیت قرمز هستند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دولت، روحانی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا با بیان اینکه همه این موفقیتها در قدم اول مرهون مسئولیتپذیری و همچنین اعتماد مردم به تصمیمات ستاد ملی بود، اظهار داشت: خیلیها خواستند در این زمینه با ایجاد اخلال، مردم را ناامید، مأیوس و دچار تردید کنند اما موفق نشدند.اساس امر اعتماد است و اگر مردم عزیز به ستاد ملی به عنوان مسئول این کار در کشور که این بار مسئولیت را بر دوش دارد اعتماد داشته باشند، کار بزرگی در این راستا انجام خواهد شد و مشکلات غیرقابل حل و فصل نخواهیم داشت. دکتر روحانی با تأکید بر ضرورت توجه همگان به خطر عادیانگاری در موضوع کرونا گفت: یک موضوع بسیار مهم که باید همواره مورد تأکید صدا و سیما و رسانهها باشد، خطر عادیانگاری است. هر زمانی که حس کنیم مسأله تمام شده و مشکل و خطری نیست و از این کرونا عبور کردهایم، بلافاصله در هفتههای بعد پیک بیماری و بعد از آن نیز افزایش آمار فوتیها آغاز میشود. رئیس جمهوری با بیان اینکه انکار وجود و شیوع بیماری کرونا در آغاز همهگیری جهانی آن ضربات و لطمات بزرگی به برخی کشورها وارد کرد، گفت: خود این انکار بزرگترین سنگاندازی و مانع در برابر مواجهه صحیح و بموقع در برابر بیماری بود، اما جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از شناسایی اولین موارد ابتلا با وجود آنکه در آستانه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی بودیم، موضوع را رسماً اعلام کرد و برای جلوگیری از ناهماهنگی در سیاستهای مقابلهای نیز خیلی سریع با نظر مساعد مقام معظم رهبری، ستاد ملی مقابله با کرونا را تشکیل داد و همه توان مدیریتی و اجرایی را از همان ابتدا پای کار مقابله و کنترل بیماری آورد. روحانی خواستار رعایت جدیتر پروتکلهای بهداشتی در مراکزی مثل پادگانها و سربازخانهها شد که به طور طبیعی و ناگزیر تجمع افراد در آنها بیشتر است. روحانی با تأکید بر رعایت دستورالعملهای بهداشتی بویژه در فضاهای سربسته و دربسته تصریح کرد: مردم همچنان به طور جدی همه دستورالعملهای بهداشتی را اجرا کنند و خدای ناکرده بهخاطر یک ساعت دورهمی در شب یلدا این همه زحمت و مجاهدت کادر درمانی را به هدر ندهیم. روحانی با بیان اینکه همه نمودارهایی که داشت به سمت آسمان میرفت، سربه زیر و متواضع شدند، تصریح کرد: این بهخاطر تلاشهای همه متخصصین و ناظران و همراهی مردم بود که امروز ما شاهد هستیم. خدای ناکرده یک شب یلدایی میتواند این شرایط خوب را برعکس کند و به هم بریزد خانوادهها دور هم جمع شوند یک نفر آلوده باشد و همه را مبتلا کند و ما دو هفته بعد از شب یلدا ممکن است شاهد موج جدید و موج مرگ ومیر باشیم؛ لذا از همه مردم میخواهم مراعات کنند. رئیس جمهوری گفت: دولت اقدامات لازم برای خرید واکسن را انجام داده و امیدوارم مردم تا زمان توزیع گسترده واکسن با رعایت دستورالعملهای بهداشتی مانع اوجگیری دوباره کرونا بشوند.
12 شهر در وضعیت قرمز کرونایی
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا با بیان اینکه هفته گذشته ۳۴ شهر در کشور قرمز بودند و چهار استان اردبیل، گلستان، گیلان و مازندران نیز قرمز بودند، افزود: در این هفته و امروز بر اساس آخرین اطلاعات تنها استان های گیلان و مازندران در وضعیت قرمز قرار دارند. در همین راستا از ۳۴ شهر قرمز، در حال حاضر فقط
۱۲ شهر قرمز هستند. دکتر علیرضا رئیسی درباره این
۱۲ شهر قرمز گفت: از امروز شهرهایی که جزو این لیست ۱۲ تایی نیستند، از وضعیت قرمز خارج خواهند شد.
12 شهر در وضعیت قرمز کرونایی
سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا با بیان اینکه هفته گذشته ۳۴ شهر در کشور قرمز بودند و چهار استان اردبیل، گلستان، گیلان و مازندران نیز قرمز بودند، افزود: در این هفته و امروز بر اساس آخرین اطلاعات تنها استان های گیلان و مازندران در وضعیت قرمز قرار دارند. در همین راستا از ۳۴ شهر قرمز، در حال حاضر فقط
۱۲ شهر قرمز هستند. دکتر علیرضا رئیسی درباره این
۱۲ شهر قرمز گفت: از امروز شهرهایی که جزو این لیست ۱۲ تایی نیستند، از وضعیت قرمز خارج خواهند شد.

جای خالی تعامل در بهارستان
مهراوه خوارزمی
خبرنگار
هماهنگی از جمله مؤلفه هایی است که در هر سازمان و نظامی در زمره مؤلفه های مؤثر در بهبود عملکرد به حساب می آید. طبیعتاً در شرایطی که کشور با مشکلات اساسی متعدد مواجه است توقع چیزی جز هماهنگی بیشتر نیست. خواستی که این روزها به دلایل متعدد از جمله غلبه رقابت های سیاسی بر تصمیم گیری ها کمتر اجابت می شود.
مرتضی الویری فعال سیاسی که در فهرست سوابق اش مسئولیت هایی همچون سه دوره نمایندگی مجلس، سفیری ایران در اسپانیا و ریاست سازمان مناطق آزاد تجاری، مسئولیت شهرداری تهران و سمت فعلی اش در شورای عالی استانها دیده میشود در گفت و گو با«ایران» با اشاره مصداقی به روند تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» در مجلس به نقد همین ناهماهنگی پرداخته است.
٭٭٭
انسجام و هماهنگی میان نهادهای حاکمیتی به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در حل مشکلات پیش روی کشور بارها از سوی کارشناسان مورد تأکید قرار گرفته است. وضعیت حال حاضر کشور را از این منظر چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه از این حیث در وضعیت مناسبی قرار نداریم و اتفاقاً یکی از مصادیق بارز این ناهماهنگی در جریان اخیر تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» در مجلس بروز پیدا کرد. با بضاعت کمی که در حوزه دیپلماسی دارم و با اطلاعاتی که از وضعیت اقتصادی کشور وجود دارد باید بگویم که به شخصه از آنچه انجام شد بشدت متعجب شدم. نحوه مواجهه ما با تحریمهای امریکا پس از تصمیم ترامپ به خروج از برجام و آنچه تحت عنوان صبر استراتژیک انجام شد با اذعان به این واقعیت انجام شد که دشمنان ایران تلاش داشتند در مقاطع مختلف و به صورت مستمر شرایط را به سمتی بکشانند که ایران را به خروج از برجام مجاب کنند. مشخص بود که اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ایران میتوانست به سادگی موجبات بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را نیز فراهم آورد و هیچ عوارض حقوقی و امتیاز منفی نیز برای طرفهای این توافق در عرصه بینالمللی نداشته باشد. با همین نگاه بود که ایران گرچه تعلیق گام به گام بخشی از تعهداتش را در واکنش به بدعهدی کشورهای اروپایی در قبال برجام انجام داد اما از انجام اقدامی که به معنای خروج کامل از توافق تلقی شود اجتناب کرد.
خب در کنار آن سیاست، تحولات رخ داده در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و رأی آوردن فردی که بازگشت به برجام را در زمره یکی از سیاستهای خود اعلام کرده بود به معنای آن بود که شانس احیای این توافق بهوجود آمده و موقعیتی برای جمهوری اسلامی ایران فراهم شده که بتواند حق از دست رفتهاش را باز بستاند و سختی ناشی از ظلم تحریم فراگیری را که بر ملت ایران روا شده از دوش مردم بردارد. این است که در آستانه تحقق چنین شرایطی چرایی تصویب این قانون سؤالبرانگیز مینماید.
بویژه سقف زمان دو ماههای که برای اجرای این قانون در نظر گرفته شده با منطق پیشبینی تحولات بینالمللی که پیشرو است، سازگار نیست. بویژه آنکه انجام اقدامات هستهای که در این قانون الزامی دانسته شده که به نحو واضحی به معنای خروج از برجام است. این یعنی ما اقدامی را که طی نزدیک به سه سال گذشته به هر ترتیب از انجام آن خودداری کردهایم درست در آستانه بهوجود آمدن شرایط حل مسأله انجام دهیم. به دلیل وجود همین تعارض است که به باورم این قانون یکی از جلوههای بارز ناهماهنگی در مسیر حرکت بر مدار سیاستهای کلی نظام است و باید امیدوار بود که در وقت ضرورت توسط مقامهای عالی نظام از خسارتآفرینی آن جلوگیری شود.
یکی از توجیهاتی که در ماجرای تصویب این قانون به نحوی مطرح شده است، ایجاد فشار با هدف افزایش قدرت چانهزنی دستگاه دیپلماسی کشور در مذاکرات احتمالی است. توجیهی که در جریان مذاکرات هستهای نیز مطرح میشد. آیا میشود به تصویب این قانون که اقداماتی را الزامی کرده و ضربالاجل نیز تعیین کرده چنین نگاهی داشت و آن را موجه دانست؟
به شخصه چنین نگاهی را قبول ندارم. بماند که خیلی از مواقع فشارها میتواند غیرمنطقی و مخالف سیاست کلی نظام و در عمل نیز مسألهآفرین و مشکلزا باشد. شما نگاه کنید به اتفاقی که در جریان حمله به سفارت عربستان رخ داد. در آن مقطع عربستان به دلیل اعدام همزمان شیخ نمر و دهها فرد دیگر از اتباع خود میتوانست زیر بار فشارهای بینالمللی قرار بگیرد و کمابیش هم، چنین توجهاتی به اقدام ضد حقوق بشری عربستان جلب شده بود و ایران میتوانست با همان رویه از خون به ناحق ریخته شده شیخ نمر دفاع کند و در جهت احقاق حق قدم بردارد؛ اما یک کار نسنجیده یعنی حمله به سفارت عربستان فضا را 180 درجه تغییر داد و فضای بینالمللی علیه ایران و به نفع عربستان شکل گرفت. در مورد برجام هم همین رویه تکرار شد. وقتی ماهها مذاکره نفسگیر به سرانجام رسید و توافق نسبتاً برد- بردی شکل گرفت توقع نمیرفت برخی اقدامات تحریککننده انجام شود یا اعلام شود که سرمایهگذاران امریکایی حق آمدن به ایران را ندارند یا ماجرای دستگیری چند ساعته ملوانان امریکایی پیش بیاید و آن نمایش گرداندن نمادهایی از آن سربازان در مراسم 13 آبان برگزار شود. آن مسائل مواردی بود که فضای درونی امریکا را مستعد ظهور و پیروزی فرد نامتعادلی به نام ترامپ میکرد که نه تنها به ضرر ایران که به ضرر جامعه جهانی عمل کرد. من نمیخواهم بگویم که این مسائل عامل و دلیل اصلی برای روی کار آمدن ترامپ بود، ولی تأثیر داشت. بنابر این حرکتهای نسنجیده ممکن است نتایج زیانباری برای کشور ایجاد کند ولو اینکه با حسن نیت انجام شده باشد. درباره اجرای این قانون هم به شخصه عمیقاً نگرانم و فکر میکنم در شرایطی که مردم با سختیها و دشواریهای چندجانبه ناشی از تحریم بینالمللی، شرایط کرونایی و ضعفهای مدیریتی مواجهند باید کسانی که مسئولیت برعهده دارند اعم از نمایندگان مجلس و مسئولان دولت و نهادهای تأثیرگذار کشور هوشیارانهتر عمل کنند.
شما سابقه سه دوره نمایندگی مجلس را داشتهاید و در مقاطع مختلف با مسأله تقنین در موضوعات خطیر کشور مواجه بودهاید. آیا میتوان به اعتبار استقلال نسبی نهاد مجلس در امر قانونگذاری و تبدیل طرحهای خود به قانون البته پس از تأیید شورای نگهبان، از روالی که در تصویب این قانون طی شده دفاع کرد؟
بدون تردید باید گفت که در تدوین همه قوانین آنچه میتواند یک قانون را اثربخشتر و اجراییتر کند بهرهگیری مجلس از نظرات کارشناسی و تعامل با نهادهای اجرایی مرتبط است. خب از این حیث چنانکه اعلام شده با لغو نشست پیشبینی شده با وزارت امور خارجه عملاً مجلس نظر کارشناسی یکی از مهمترین نهادهای مرتبط را نادیده گرفته و در مورد شورای عالی امنیت ملی هم گویا به دریافت نظرات مشورتی در کلیات و نه در مورد جزئیات و البته آنهم با دبیرخانه شورا اکتفا شده است.
اما فارغ از این مسأله به رویه و روند طی شده برای تصویب این قانون نیز ایراداتی وارد است. اینکه طرحی با قید دو فوریت در مجلس بررسی شود مربوط به مواردی است که به فوریت ضرر و زیان جدی متوجه کشور باشد یا بیم آنکه موقعیت طلایی از دست برود. درمورد برجام و حفظ حقوق هستهای ایران و نیز موضوع تحریمها اگرچه خسارات بسیاری متوجه کشور شده است اما قرار گرفتن در شرایطی که پیشبینی میشود طی دو یا سه ماه آینده بتوان به سمت حل مسأله حرکت کرد آن شرایط اضطرار را منتفی میکند و برعکس مؤید آن است که میشود اندکی دیگر صبر کرد و اگر هیأت حاکمه آتی امریکا برخلاف وعدههای انتخاباتیاش به عهدشکنی برجامی خود ادامه داد تصمیم لازم را گرفت. با این وصف به نظرم طرح مذکور فوریتی نداشت. موضوع دیگری که میتوانست در جریان تصویب این قانون مطرح باشد بیتوجهی به بار مالی صدها میلیارد دلاری است که میتواند بر دوش دولت و کشور بگذارد. این در حالی است که تصویب قوانینی که هزینه پیشبینی نشده بر دولت تحمیل کند و یا موجب تقلیل درآمدها شود با اشکال قانونی مواجه است و شورای نگهبان میتوانست بر اساس همین تبعات با آن مخالفت کند. اما نه تنها مخالفتی نشد بلکه با کمال تعجب در یک فرصت چندساعته و بدون مشورت با صاحبنظران اقتصادی ایراد جزئی گرفته شد و بلافاصله با رفع آن ایراد جزئی مصوبه به تأیید رسید.
تحلیلتان از تعیین مجازات کیفری به عنوان ضمانت اجرایی این قانون چیست؟
این هم پدیده جدیدی است که در تاریخ تقنینی و قانونگذاری کشور بیسابقه است، زیرا اگر بنا بود چنین مجازاتها یا خط و نشان کشیدنهایی جزئی از قانونگذاری باشد باید در هر قانون و طرحی شاهد آن میبودیم. مسلم است که به هر حال مصوبات قانونی باید اجرا شوند. اما ضمانت اجرایی مصوبات دستگاه نظارتی هستند که برای نظارت بر اجرای دقیق قوانین پیشبینی شدهاند. ادبیاتی که در قانون«اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بهکار رفته در نظام قانونگذاری کشور سابقه نداشته است.
مواقع متعددی در کشور ما شاهد بر سر کار بودن مجلس و دولت غیرهمسو بودهایم. در مقایسهای تاریخی با ادوار گذشته آیا باید چالشهایی که وجود دارد را عادی تلقی کنیم یا سویه متفاوتی را در این دوره شاهد هستیم؟
اختلافنظر بین قوای سهگانه همیشه بوده و برخی از مواقع هم اختلافنظرها به جاهای تندی رسیده است. بهطور مثال برخورد تندی که بین آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس نهم با آقای احمدینژاد اتفاق افتاد و یا عدم ابلاغ و اجرای مصوبات مجلس در دولت آقای احمدینژاد و اعتراض رئیس مجلس وقت از مواردی است که فراموش نمیشود. به نظرم در این دوره هم موارد متعددی بوده است که رویکرد مجلس و مصوبات آن نه تنها در تعارض با رویکرد دولت بلکه حتی در مواجهه با دستگاه قضایی و شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته است. بهطور مشخص در مصوبه اخیر مجلس میتوان چنین تعارضاتی را مشاهده کرد. مجلس در موضوعی قانونگذاری کرد که موضوعی فراقوهای تلقی میشود و بهطور اخص شورای امنیت و بالاتر از آن شخص مقام معظم رهبری در آن ذیمدخلاند. چرایی اینکه مجلس طرحی را از تصویب بگذراند که موضوع آن قبلاً در حوزه تصمیم مستقل مجلس تعریف نشده از جمله سؤالات مطرح است.
فارغ از ماجرای این قانون چه راه مؤثری برای افزایش هماهنگی میان نهادهای مختلف کشور و بهطور مشخص مجلس و دولت میتوان پیشنهاد کرد؟
یک راه مؤثر این است که علاوه بر جلسات رسمی و قانونی ارتباطات بیشتری بین سه قوه و نمایندگان مجلس و شوراها وجود داشته باشد. تبادل نظر بیشتر و گفتوگوهای مفصلتر میتواند تطبیق بیشتری میان نگرشها و نظرات متولیان نهادهای مختلف ایجاد کند و به هماهنگی بیشتر در تصمیمگیریها منتهی شود. این پیشنهادی است که سالها است تحت عناوین مختلف همچون ایده گفتوگوی ملی مطرح شده اما متأسفانه تحقق نیافته است. اگر چنین گفتوگویی شکل میگرفت قطعاً شاهد چالشها و تصمیمگیریهای متعارض کمتری بودیم و تصمیمگیریهای مربوط به سیاست خارجی با پشتوانه قویتر و اثرگذارتری انجام میشد.
خبرنگار
هماهنگی از جمله مؤلفه هایی است که در هر سازمان و نظامی در زمره مؤلفه های مؤثر در بهبود عملکرد به حساب می آید. طبیعتاً در شرایطی که کشور با مشکلات اساسی متعدد مواجه است توقع چیزی جز هماهنگی بیشتر نیست. خواستی که این روزها به دلایل متعدد از جمله غلبه رقابت های سیاسی بر تصمیم گیری ها کمتر اجابت می شود.
مرتضی الویری فعال سیاسی که در فهرست سوابق اش مسئولیت هایی همچون سه دوره نمایندگی مجلس، سفیری ایران در اسپانیا و ریاست سازمان مناطق آزاد تجاری، مسئولیت شهرداری تهران و سمت فعلی اش در شورای عالی استانها دیده میشود در گفت و گو با«ایران» با اشاره مصداقی به روند تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» در مجلس به نقد همین ناهماهنگی پرداخته است.
٭٭٭
انسجام و هماهنگی میان نهادهای حاکمیتی به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار در حل مشکلات پیش روی کشور بارها از سوی کارشناسان مورد تأکید قرار گرفته است. وضعیت حال حاضر کشور را از این منظر چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه از این حیث در وضعیت مناسبی قرار نداریم و اتفاقاً یکی از مصادیق بارز این ناهماهنگی در جریان اخیر تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» در مجلس بروز پیدا کرد. با بضاعت کمی که در حوزه دیپلماسی دارم و با اطلاعاتی که از وضعیت اقتصادی کشور وجود دارد باید بگویم که به شخصه از آنچه انجام شد بشدت متعجب شدم. نحوه مواجهه ما با تحریمهای امریکا پس از تصمیم ترامپ به خروج از برجام و آنچه تحت عنوان صبر استراتژیک انجام شد با اذعان به این واقعیت انجام شد که دشمنان ایران تلاش داشتند در مقاطع مختلف و به صورت مستمر شرایط را به سمتی بکشانند که ایران را به خروج از برجام مجاب کنند. مشخص بود که اتخاذ چنین تصمیمی از سوی ایران میتوانست به سادگی موجبات بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران را نیز فراهم آورد و هیچ عوارض حقوقی و امتیاز منفی نیز برای طرفهای این توافق در عرصه بینالمللی نداشته باشد. با همین نگاه بود که ایران گرچه تعلیق گام به گام بخشی از تعهداتش را در واکنش به بدعهدی کشورهای اروپایی در قبال برجام انجام داد اما از انجام اقدامی که به معنای خروج کامل از توافق تلقی شود اجتناب کرد.
خب در کنار آن سیاست، تحولات رخ داده در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و رأی آوردن فردی که بازگشت به برجام را در زمره یکی از سیاستهای خود اعلام کرده بود به معنای آن بود که شانس احیای این توافق بهوجود آمده و موقعیتی برای جمهوری اسلامی ایران فراهم شده که بتواند حق از دست رفتهاش را باز بستاند و سختی ناشی از ظلم تحریم فراگیری را که بر ملت ایران روا شده از دوش مردم بردارد. این است که در آستانه تحقق چنین شرایطی چرایی تصویب این قانون سؤالبرانگیز مینماید.
بویژه سقف زمان دو ماههای که برای اجرای این قانون در نظر گرفته شده با منطق پیشبینی تحولات بینالمللی که پیشرو است، سازگار نیست. بویژه آنکه انجام اقدامات هستهای که در این قانون الزامی دانسته شده که به نحو واضحی به معنای خروج از برجام است. این یعنی ما اقدامی را که طی نزدیک به سه سال گذشته به هر ترتیب از انجام آن خودداری کردهایم درست در آستانه بهوجود آمدن شرایط حل مسأله انجام دهیم. به دلیل وجود همین تعارض است که به باورم این قانون یکی از جلوههای بارز ناهماهنگی در مسیر حرکت بر مدار سیاستهای کلی نظام است و باید امیدوار بود که در وقت ضرورت توسط مقامهای عالی نظام از خسارتآفرینی آن جلوگیری شود.
یکی از توجیهاتی که در ماجرای تصویب این قانون به نحوی مطرح شده است، ایجاد فشار با هدف افزایش قدرت چانهزنی دستگاه دیپلماسی کشور در مذاکرات احتمالی است. توجیهی که در جریان مذاکرات هستهای نیز مطرح میشد. آیا میشود به تصویب این قانون که اقداماتی را الزامی کرده و ضربالاجل نیز تعیین کرده چنین نگاهی داشت و آن را موجه دانست؟
به شخصه چنین نگاهی را قبول ندارم. بماند که خیلی از مواقع فشارها میتواند غیرمنطقی و مخالف سیاست کلی نظام و در عمل نیز مسألهآفرین و مشکلزا باشد. شما نگاه کنید به اتفاقی که در جریان حمله به سفارت عربستان رخ داد. در آن مقطع عربستان به دلیل اعدام همزمان شیخ نمر و دهها فرد دیگر از اتباع خود میتوانست زیر بار فشارهای بینالمللی قرار بگیرد و کمابیش هم، چنین توجهاتی به اقدام ضد حقوق بشری عربستان جلب شده بود و ایران میتوانست با همان رویه از خون به ناحق ریخته شده شیخ نمر دفاع کند و در جهت احقاق حق قدم بردارد؛ اما یک کار نسنجیده یعنی حمله به سفارت عربستان فضا را 180 درجه تغییر داد و فضای بینالمللی علیه ایران و به نفع عربستان شکل گرفت. در مورد برجام هم همین رویه تکرار شد. وقتی ماهها مذاکره نفسگیر به سرانجام رسید و توافق نسبتاً برد- بردی شکل گرفت توقع نمیرفت برخی اقدامات تحریککننده انجام شود یا اعلام شود که سرمایهگذاران امریکایی حق آمدن به ایران را ندارند یا ماجرای دستگیری چند ساعته ملوانان امریکایی پیش بیاید و آن نمایش گرداندن نمادهایی از آن سربازان در مراسم 13 آبان برگزار شود. آن مسائل مواردی بود که فضای درونی امریکا را مستعد ظهور و پیروزی فرد نامتعادلی به نام ترامپ میکرد که نه تنها به ضرر ایران که به ضرر جامعه جهانی عمل کرد. من نمیخواهم بگویم که این مسائل عامل و دلیل اصلی برای روی کار آمدن ترامپ بود، ولی تأثیر داشت. بنابر این حرکتهای نسنجیده ممکن است نتایج زیانباری برای کشور ایجاد کند ولو اینکه با حسن نیت انجام شده باشد. درباره اجرای این قانون هم به شخصه عمیقاً نگرانم و فکر میکنم در شرایطی که مردم با سختیها و دشواریهای چندجانبه ناشی از تحریم بینالمللی، شرایط کرونایی و ضعفهای مدیریتی مواجهند باید کسانی که مسئولیت برعهده دارند اعم از نمایندگان مجلس و مسئولان دولت و نهادهای تأثیرگذار کشور هوشیارانهتر عمل کنند.
شما سابقه سه دوره نمایندگی مجلس را داشتهاید و در مقاطع مختلف با مسأله تقنین در موضوعات خطیر کشور مواجه بودهاید. آیا میتوان به اعتبار استقلال نسبی نهاد مجلس در امر قانونگذاری و تبدیل طرحهای خود به قانون البته پس از تأیید شورای نگهبان، از روالی که در تصویب این قانون طی شده دفاع کرد؟
بدون تردید باید گفت که در تدوین همه قوانین آنچه میتواند یک قانون را اثربخشتر و اجراییتر کند بهرهگیری مجلس از نظرات کارشناسی و تعامل با نهادهای اجرایی مرتبط است. خب از این حیث چنانکه اعلام شده با لغو نشست پیشبینی شده با وزارت امور خارجه عملاً مجلس نظر کارشناسی یکی از مهمترین نهادهای مرتبط را نادیده گرفته و در مورد شورای عالی امنیت ملی هم گویا به دریافت نظرات مشورتی در کلیات و نه در مورد جزئیات و البته آنهم با دبیرخانه شورا اکتفا شده است.
اما فارغ از این مسأله به رویه و روند طی شده برای تصویب این قانون نیز ایراداتی وارد است. اینکه طرحی با قید دو فوریت در مجلس بررسی شود مربوط به مواردی است که به فوریت ضرر و زیان جدی متوجه کشور باشد یا بیم آنکه موقعیت طلایی از دست برود. درمورد برجام و حفظ حقوق هستهای ایران و نیز موضوع تحریمها اگرچه خسارات بسیاری متوجه کشور شده است اما قرار گرفتن در شرایطی که پیشبینی میشود طی دو یا سه ماه آینده بتوان به سمت حل مسأله حرکت کرد آن شرایط اضطرار را منتفی میکند و برعکس مؤید آن است که میشود اندکی دیگر صبر کرد و اگر هیأت حاکمه آتی امریکا برخلاف وعدههای انتخاباتیاش به عهدشکنی برجامی خود ادامه داد تصمیم لازم را گرفت. با این وصف به نظرم طرح مذکور فوریتی نداشت. موضوع دیگری که میتوانست در جریان تصویب این قانون مطرح باشد بیتوجهی به بار مالی صدها میلیارد دلاری است که میتواند بر دوش دولت و کشور بگذارد. این در حالی است که تصویب قوانینی که هزینه پیشبینی نشده بر دولت تحمیل کند و یا موجب تقلیل درآمدها شود با اشکال قانونی مواجه است و شورای نگهبان میتوانست بر اساس همین تبعات با آن مخالفت کند. اما نه تنها مخالفتی نشد بلکه با کمال تعجب در یک فرصت چندساعته و بدون مشورت با صاحبنظران اقتصادی ایراد جزئی گرفته شد و بلافاصله با رفع آن ایراد جزئی مصوبه به تأیید رسید.
تحلیلتان از تعیین مجازات کیفری به عنوان ضمانت اجرایی این قانون چیست؟
این هم پدیده جدیدی است که در تاریخ تقنینی و قانونگذاری کشور بیسابقه است، زیرا اگر بنا بود چنین مجازاتها یا خط و نشان کشیدنهایی جزئی از قانونگذاری باشد باید در هر قانون و طرحی شاهد آن میبودیم. مسلم است که به هر حال مصوبات قانونی باید اجرا شوند. اما ضمانت اجرایی مصوبات دستگاه نظارتی هستند که برای نظارت بر اجرای دقیق قوانین پیشبینی شدهاند. ادبیاتی که در قانون«اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بهکار رفته در نظام قانونگذاری کشور سابقه نداشته است.
مواقع متعددی در کشور ما شاهد بر سر کار بودن مجلس و دولت غیرهمسو بودهایم. در مقایسهای تاریخی با ادوار گذشته آیا باید چالشهایی که وجود دارد را عادی تلقی کنیم یا سویه متفاوتی را در این دوره شاهد هستیم؟
اختلافنظر بین قوای سهگانه همیشه بوده و برخی از مواقع هم اختلافنظرها به جاهای تندی رسیده است. بهطور مثال برخورد تندی که بین آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس نهم با آقای احمدینژاد اتفاق افتاد و یا عدم ابلاغ و اجرای مصوبات مجلس در دولت آقای احمدینژاد و اعتراض رئیس مجلس وقت از مواردی است که فراموش نمیشود. به نظرم در این دوره هم موارد متعددی بوده است که رویکرد مجلس و مصوبات آن نه تنها در تعارض با رویکرد دولت بلکه حتی در مواجهه با دستگاه قضایی و شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته است. بهطور مشخص در مصوبه اخیر مجلس میتوان چنین تعارضاتی را مشاهده کرد. مجلس در موضوعی قانونگذاری کرد که موضوعی فراقوهای تلقی میشود و بهطور اخص شورای امنیت و بالاتر از آن شخص مقام معظم رهبری در آن ذیمدخلاند. چرایی اینکه مجلس طرحی را از تصویب بگذراند که موضوع آن قبلاً در حوزه تصمیم مستقل مجلس تعریف نشده از جمله سؤالات مطرح است.
فارغ از ماجرای این قانون چه راه مؤثری برای افزایش هماهنگی میان نهادهای مختلف کشور و بهطور مشخص مجلس و دولت میتوان پیشنهاد کرد؟
یک راه مؤثر این است که علاوه بر جلسات رسمی و قانونی ارتباطات بیشتری بین سه قوه و نمایندگان مجلس و شوراها وجود داشته باشد. تبادل نظر بیشتر و گفتوگوهای مفصلتر میتواند تطبیق بیشتری میان نگرشها و نظرات متولیان نهادهای مختلف ایجاد کند و به هماهنگی بیشتر در تصمیمگیریها منتهی شود. این پیشنهادی است که سالها است تحت عناوین مختلف همچون ایده گفتوگوی ملی مطرح شده اما متأسفانه تحقق نیافته است. اگر چنین گفتوگویی شکل میگرفت قطعاً شاهد چالشها و تصمیمگیریهای متعارض کمتری بودیم و تصمیمگیریهای مربوط به سیاست خارجی با پشتوانه قویتر و اثرگذارتری انجام میشد.

برجام نباید بازنگری شود
- حجم مبادلات بازرگانی تهران و مسکو سال گذشته ۲۰ درصد افزایش یافت
گروه سیاسی / «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه ضمن حمایت از موضع ایران در برجام گفت: «از مواضع کشورهایی که میخواهند علاوه بر موضوع هستهای مسائل دیگر را وارد کنند، حمایت نمیکنیم. برجام نباید مورد بازنگری قرار گرفته و در آن مسائل دیگر مطرح شود». «لاوروف» در گفتوگوی وبیناری با ایرنا و خبرگزاری صداو سیما با اشاره به اینکه وضعیت کنونی برجام در نتیجه اقدامات امریکاست، گفت: امریکا در واقع ایران را بهخاطر اینکه واشنگتن خود از تعهدات سرباز زد مجازات کرده است. ما معتقدیم که موضع امریکا در برجام غیرسازنده است. منظورم افرادی در دستگاه سیاسی امریکا است که از نابودی برجام حمایت میکنند و معتقدند که باید از هرگونه توافق با ایران خودداری کرد. در امریکا نیروهایی وجود دارند که میخواهند برجام نابود شود. وی ادامه داد: باید از ظرفیتهای برجام استفاده کرد و توازن تعهدات و منافع ایران در این توافق بینالمللی باید رعایت شود. برجام یک دستاورد بزرگ است که به حل مسائل مربوط به عدم انتشار سلاح کشتار جمعی کمک کرد.
لاوروف با اشاره به اینکه ایران به رغم تحریک امریکا به تعهدات برجامی خود عمل کرده و پروتکل الحاقی را اجرا میکند، گفت: به رغم اقدامات تحریکآمیز امریکا، ایران به تعهدات خود در برجام عمل و پروتکل الحاقی و توافقنامه پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را اجرا میکند که از سوی جامعه جهانی قابل احترام و تحسین است. ما با تلاشها برای تحریمهای یکجانبه بویژه تحریمهای فراملیتی و زمانی که امریکا در ماه مه سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، مقابله کردیم و موضع خود را در این مورد اعلام کردهایم.
توجه به طرح ایران
در توافق صلح قرهباغ
لاوروف در پاسخ به اینکه چرا طرح ایران در حل مسأله قرهباغ مورد استقبال قرار نگرفت و همانند روند مذاکرات آستانه از مشارکت آن استفاده نشد، گفت: ما در گذشته نگفتیم که ایران و روسیه و ترکیه باید همه مسائل منطقه را حل کنند.
وی ادامه داد: زمانی که این سه کشور امکان تأثیرگذاری برای حل مسألهای را داشته باشند همکاری آنها نمونه خوبی برای حل مسائل است. در مسأله قرهباغ تلاشهای ما برای پایان دادن به جنگ بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان بود.
وی افزود: در توافقنامه ۹ نوامبر صلح قرهباغ که به امضای رئیس جمهوری روسیه و جمهوری آذربایجان و نخستوزیر ارمنستان رسید بخشهایی از طرح ایران مورد توجه قرار گرفت. انتخاب فرمت مذاکرات از سوی ارمنستان و جمهوری آذربایجان انجام گرفت. وی تصریح کرد: در رابطه با مناقشه قرهباغ ما خواستار توقف خونریزی بودیم و طرفهای مناقشه علاقهمند بودند که این کار را با میانجیگری روسیه انجام بدهند. در اینجا هیچ فکر پشت پردهای وجود ندارد، ضمناً بگویم که طرح ایران در اوج مناقشه قره باغ مطرح شد.
لاوروف اظهار داشت: این بدین معنی نیست که ما منافع ایران را نادیده میگیریم، به نحوی که عادیسازی روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان روی منافع ترانزیت ایران تأثیر میگذارد، بخصوص در شرایطی که امریکاییها علیه شما تحریم وضع کرده و همچنان به وضع تحریمها ادامه میدهند اجازه نمیدهیم وضعیت منافع ترانزیتی وخیمتر شود.
افزایش حجم مبادلات بازرگانی ایران و روسیه
لاوروف همچنین با اشاره به افزایش همکاریهای اقتصادی و بازرگانی ایران و روسیه، افزود: حجم مبادلات بازرگانی ایران و روسیه سال گذشته ۲۰ درصد افزایش یافت و در دوره شیوع ویروس همهگیر کرونا نیز حجم مبادلات دو کشور هشت درصد رشد داشته که با هیچ کشوری چنین نبوده است. وی همچنین به افزایش صادرات ایران به روسیه در سال گذشته اشاره کرد که به گفته وی رشد قابل توجهی یافته است. وزیر خارجه روسیه با اشاره به امضای توافقنامه تجارت ترجیحی بین ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا اظهار داشت: با امضای این موافقتنامه بازار کشورهای اتحادیه اوراسیا به روی ایران گشوده شد و به همین دلیل معتقدم در این مورد بهخوبی به شهروندان ایرانی باید اطلاعرسانی شود. وزیر خارجه روسیه ادامه داد: در روابط ایران و اوراسیا حجم مبادلات بازرگانی افزایش مییابد و از ارزهای ملی در پرداختها و معاملات استفاده میشود و این سیستم مؤثر است و ادامه خواهد یافت و ما تلاشهای ممکن را برای از بین بردن تأثیرات منفی تحریمها بهکار میگیریم. بین ایران و روسیه روبل روسیه به عنوان ارز اصلی برای پرداختها محسوب میشود. وزیر خارجه روسیه در ادامه تصریح کرد: ایران و روسیه دو بازیگر قدرتمند جهانی هستند و این دو قدرت میتوانند نقش خود را در نظام جهانی ایفا کنند و اصول منشور سازمان ملل که بر تساوی حقوق ملتها و عدالت تأکید دارد میتواند بیش از هماکنون تحقق بیابد.
ترور فخریزاده را دسیسه میدانیم
وزیر خارجه روسیه در ادامه سخنان با بیان اینکه روسیه در مبارزه با تروریسم بینالمللی مشارکت دارد، گفت: متأسفانه تلاش برای سیاسی کردن و حتی بدتر از آن، استفاده از تروریسم برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک توسط برخی کشورها ادامه دارد و ما امروزه میبینیم که چنین اقداماتی، از جمله در سوریه، افغانستان و مناطق دیگر در جریان است. به همین دلیل ما همچنان مبنا را بر این قرار میدهیم که برای مبارزه واقعی با تروریسم بینالمللی، همه کشورها باید متحد شوند، صرفنظر از اینکه چه نوع روابط سیاسی و دیپلماتیکی بین آنها برقرار است.
لاوروف افزود: در تراژدی ترور محسن فخریزاده، این حادثه تروریستی را محکوم کردیم. این ترور را یک دسیسه میدانیم که برای بیثبات کردن اوضاع منطقه انجام گرفت که بدون آن هم مسائل زیاد دارد که از سالها پیش بر اثر مداخلهجویی برخی کشورها بروز کرده است.
درخواست اتریش برای بازگشت به اجرای برجام
همزمان با گفتوگوی لاوروف، «الکساندر شالنبرگ»، وزیر خارجه اتریش هم در گفتوگو با ایرنا دیدگاه کشورش را نسبت به مناسبات دوجانبه با تهران و اهمیت برجام تشریح کرد و افزود: این توافق در وین مذاکره و توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شد. از این منظر ما بهرغم اینکه عضو این توافق نیستیم اما دیدگاه مثبتی به آن داریم. وزیر امور خارجه اتریش تأکید کرد که این کشور به برجام متعهد میماند و از تمام طرفها هم میخواهد به اجرای کامل آن بازگردند. وی ادامه داد: برجام مؤید عالیترین سطح نظام چندجانبهگرایی و گواهی است که در نتیجه حضور تمام طرفها پشت یک میز و مذاکره با حسن نیت، چه دستاوردی حاصل میشود. وزیر امور خارجه اتریش درباره آینده برجام در دوره ریاست جمهوری جو بایدن هم اظهار داشت: پیشبینی کردن دشوار است. اما نشانههایی وجود دارد که به نظر میرسد تمام طرفها مایل هستند تا دوباره در یک فرآیند تعامل کنند. شالنبرگ ادامه داد: این تحولات دلگرمکننده است و اتریش بهطور قطع سهم خود را برای تسهیل هرگونه مذاکرات بین طرفها در صورتی که مایل باشند، ایفا خواهد کرد. وی افزود: ما به ۱۶۰ سال روابط باثبات و دوستانه دیپلماتیک [با ایران] افتخار میکنیم و به طور قطع مایلیم تا این رویه را ادامه دهیم.
لاوروف با اشاره به اینکه ایران به رغم تحریک امریکا به تعهدات برجامی خود عمل کرده و پروتکل الحاقی را اجرا میکند، گفت: به رغم اقدامات تحریکآمیز امریکا، ایران به تعهدات خود در برجام عمل و پروتکل الحاقی و توافقنامه پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی را اجرا میکند که از سوی جامعه جهانی قابل احترام و تحسین است. ما با تلاشها برای تحریمهای یکجانبه بویژه تحریمهای فراملیتی و زمانی که امریکا در ماه مه سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، مقابله کردیم و موضع خود را در این مورد اعلام کردهایم.
توجه به طرح ایران
در توافق صلح قرهباغ
لاوروف در پاسخ به اینکه چرا طرح ایران در حل مسأله قرهباغ مورد استقبال قرار نگرفت و همانند روند مذاکرات آستانه از مشارکت آن استفاده نشد، گفت: ما در گذشته نگفتیم که ایران و روسیه و ترکیه باید همه مسائل منطقه را حل کنند.
وی ادامه داد: زمانی که این سه کشور امکان تأثیرگذاری برای حل مسألهای را داشته باشند همکاری آنها نمونه خوبی برای حل مسائل است. در مسأله قرهباغ تلاشهای ما برای پایان دادن به جنگ بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان بود.
وی افزود: در توافقنامه ۹ نوامبر صلح قرهباغ که به امضای رئیس جمهوری روسیه و جمهوری آذربایجان و نخستوزیر ارمنستان رسید بخشهایی از طرح ایران مورد توجه قرار گرفت. انتخاب فرمت مذاکرات از سوی ارمنستان و جمهوری آذربایجان انجام گرفت. وی تصریح کرد: در رابطه با مناقشه قرهباغ ما خواستار توقف خونریزی بودیم و طرفهای مناقشه علاقهمند بودند که این کار را با میانجیگری روسیه انجام بدهند. در اینجا هیچ فکر پشت پردهای وجود ندارد، ضمناً بگویم که طرح ایران در اوج مناقشه قره باغ مطرح شد.
لاوروف اظهار داشت: این بدین معنی نیست که ما منافع ایران را نادیده میگیریم، به نحوی که عادیسازی روابط ارمنستان و جمهوری آذربایجان روی منافع ترانزیت ایران تأثیر میگذارد، بخصوص در شرایطی که امریکاییها علیه شما تحریم وضع کرده و همچنان به وضع تحریمها ادامه میدهند اجازه نمیدهیم وضعیت منافع ترانزیتی وخیمتر شود.
افزایش حجم مبادلات بازرگانی ایران و روسیه
لاوروف همچنین با اشاره به افزایش همکاریهای اقتصادی و بازرگانی ایران و روسیه، افزود: حجم مبادلات بازرگانی ایران و روسیه سال گذشته ۲۰ درصد افزایش یافت و در دوره شیوع ویروس همهگیر کرونا نیز حجم مبادلات دو کشور هشت درصد رشد داشته که با هیچ کشوری چنین نبوده است. وی همچنین به افزایش صادرات ایران به روسیه در سال گذشته اشاره کرد که به گفته وی رشد قابل توجهی یافته است. وزیر خارجه روسیه با اشاره به امضای توافقنامه تجارت ترجیحی بین ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا اظهار داشت: با امضای این موافقتنامه بازار کشورهای اتحادیه اوراسیا به روی ایران گشوده شد و به همین دلیل معتقدم در این مورد بهخوبی به شهروندان ایرانی باید اطلاعرسانی شود. وزیر خارجه روسیه ادامه داد: در روابط ایران و اوراسیا حجم مبادلات بازرگانی افزایش مییابد و از ارزهای ملی در پرداختها و معاملات استفاده میشود و این سیستم مؤثر است و ادامه خواهد یافت و ما تلاشهای ممکن را برای از بین بردن تأثیرات منفی تحریمها بهکار میگیریم. بین ایران و روسیه روبل روسیه به عنوان ارز اصلی برای پرداختها محسوب میشود. وزیر خارجه روسیه در ادامه تصریح کرد: ایران و روسیه دو بازیگر قدرتمند جهانی هستند و این دو قدرت میتوانند نقش خود را در نظام جهانی ایفا کنند و اصول منشور سازمان ملل که بر تساوی حقوق ملتها و عدالت تأکید دارد میتواند بیش از هماکنون تحقق بیابد.
ترور فخریزاده را دسیسه میدانیم
وزیر خارجه روسیه در ادامه سخنان با بیان اینکه روسیه در مبارزه با تروریسم بینالمللی مشارکت دارد، گفت: متأسفانه تلاش برای سیاسی کردن و حتی بدتر از آن، استفاده از تروریسم برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک توسط برخی کشورها ادامه دارد و ما امروزه میبینیم که چنین اقداماتی، از جمله در سوریه، افغانستان و مناطق دیگر در جریان است. به همین دلیل ما همچنان مبنا را بر این قرار میدهیم که برای مبارزه واقعی با تروریسم بینالمللی، همه کشورها باید متحد شوند، صرفنظر از اینکه چه نوع روابط سیاسی و دیپلماتیکی بین آنها برقرار است.
لاوروف افزود: در تراژدی ترور محسن فخریزاده، این حادثه تروریستی را محکوم کردیم. این ترور را یک دسیسه میدانیم که برای بیثبات کردن اوضاع منطقه انجام گرفت که بدون آن هم مسائل زیاد دارد که از سالها پیش بر اثر مداخلهجویی برخی کشورها بروز کرده است.
درخواست اتریش برای بازگشت به اجرای برجام
همزمان با گفتوگوی لاوروف، «الکساندر شالنبرگ»، وزیر خارجه اتریش هم در گفتوگو با ایرنا دیدگاه کشورش را نسبت به مناسبات دوجانبه با تهران و اهمیت برجام تشریح کرد و افزود: این توافق در وین مذاکره و توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شد. از این منظر ما بهرغم اینکه عضو این توافق نیستیم اما دیدگاه مثبتی به آن داریم. وزیر امور خارجه اتریش تأکید کرد که این کشور به برجام متعهد میماند و از تمام طرفها هم میخواهد به اجرای کامل آن بازگردند. وی ادامه داد: برجام مؤید عالیترین سطح نظام چندجانبهگرایی و گواهی است که در نتیجه حضور تمام طرفها پشت یک میز و مذاکره با حسن نیت، چه دستاوردی حاصل میشود. وزیر امور خارجه اتریش درباره آینده برجام در دوره ریاست جمهوری جو بایدن هم اظهار داشت: پیشبینی کردن دشوار است. اما نشانههایی وجود دارد که به نظر میرسد تمام طرفها مایل هستند تا دوباره در یک فرآیند تعامل کنند. شالنبرگ ادامه داد: این تحولات دلگرمکننده است و اتریش بهطور قطع سهم خود را برای تسهیل هرگونه مذاکرات بین طرفها در صورتی که مایل باشند، ایفا خواهد کرد. وی افزود: ما به ۱۶۰ سال روابط باثبات و دوستانه دیپلماتیک [با ایران] افتخار میکنیم و به طور قطع مایلیم تا این رویه را ادامه دهیم.

مسلمانان منطقه هوشیار باشند و ابزار توطئههای اختلافافکن قرار نگیرند
گروه سیاسی/ دو روز پس از سخنان حاشیهساز رئیسجمهوری ترکیه در رژه روز پنجشنبه باکو، واکنشها به این اظهارنظرها در ایران همچنان ادامه یافت. خواندن شعری تحریکآمیز توسط رجب طیب اردوغان در این مراسم از روز پنجشنبه باعث واکنشهای گسترده در ایران شد. صبح جمعه با موضعگیری وزیر امورخارجه این واکنشها شکل جدیتری به خود گرفت. دیروز نیز تعداد زیادی از نمایندگان مجلس و مقامات دولتی در این باره به موضعگیری پرداختند. در این میان اما بیانیه 4 نماینده ولی فقیه در استانهای شمال غرب کشور بازتاب وسیعی در رسانهها پیدا کرد.
بیانیه نمایندگان ولی فقیه در 4 استان
نمایندگان ولی فقیه در استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان و آذربایجان غربی در پاسخ به اظهارات اخیر رئیسجمهوری ترکیه در باکو، بیانیهای مشترک صادر کردند. در این بیانیه ضمن تأکید بر وحدت جوامع مسلمان، بر هم خوردن این وحدت «استراتژی ثابت استکبار و صهیونیسم» معرفی شده است. به گزارش ایسنا، نمایندگان ولی فقیه در استانهای شمال غرب کشور در ادامه ضمن ابراز تأسف از سخنان رئیس جمهوری ترکیه در رژه روز پنجشنبه باکو تأکید کردهاند: «دویست سال است که ایرانیان ساکن در ۱۷ ولایت قفقاز که توسط دولت شوروی از وطن مادری، بابا توپراقی و وطن تاریخی جدا شدهاند اشعار حسرت میسرایند و با اشعار حسرت زندگی میکنند. چقدر شایسته است محققین تاریخ کشور عزیزمان ایران، اشعار حسرت را جمعآوری و برای رئیسجمهوری ترکیه ارسال نمایند.» در این بیانیه اشعار حسرت ایرانیان جدا شده از میهن در عهدنامههای گلستان و ترکمانچای و اشعار حسرت 25 میلیون علوی آناتولی در فراق شاه اسماعیل ختایی، از جانسوزترین اشعار حسرت در تاریخ معرفی شدهاند. در پایان این بیانیه آمده است: «همه باید بدانند که حسن همجواری و همکاری با همسایگان و بلکه با تمام ملتهای مسلمان از اصول خطیرانقلاب اسلامی است و این موضوع همیشه مورد تأکید رهبر معظم انقلاب بوده است. ازاین رو ما از تمام مسلمانها مخصوصاً در ایران، جمهوری آذربایجان و ترکیه میخواهیم درشرایط حساس منطقه بسیار هوشیار باشند و ابزار توطئههای پیچیده اختلافافکن دشمن قرارنگیرند و آیه کریمه «هموا بما لم ینالوا را محقق سازند.» در همین حال حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی آلهاشم، نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی روز شنبه در یک پیام ویدیویی در همین رابطه خطاب به اردوغان گفت: «نکند رژیم صهیونیستی در پشت پرده بخواهد عادیسازی پنهانی داشته باشد؛ شما که خودتان یک زمانی در مورد این رژیم بیان داشتید: «رژیم کودک کش»؛ میگویم نکند رژیم صهیونیستی در پشت پرده باشد؟ فلذا یک شعری خطاب به دشمنان صهیونیستی مسلمانان میخوانم:ندارد حنای دگر این عناد، شنو از من ای دشمن اتحاد، بهخون شهیدان قسم مانده است، همه مردم ما بر این اعتقاد، دو گوش خودت را باز کن، چو ایران مباشد، تن من مباد.»
تمامیت ارضی ایران خدشهناپذیر است
همچنین جمال عرف، معاون سیاسی وزیر کشور نیز ضمن «ناصواب» خواندن اظهارات اردوغان و با تأکید بر اینکه تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی جمهوری اسلامی ایران تحت هیچ شرایطی خدشهپذیر نیست، گفت: اگر انسجام و همبستگی ملی خود را حفظ کنیم، هیچ شیطنتی علیه تمامیت ارضی و یکپارچگی سرزمینی کشور مجال بروز نمییابد. به گزارش ایرنا رئیس کمیسیون اقوام شورای امنیت کشور همچنین با تأکید بر ضرورت هوشیاری و دقت نظر در خصوص توطئههایی که علیه کشور در زمینهها و حوزههای گوناگون در جریان است، اظهار داشت: به نظر میرسد جریانی مرموز با نیات پلید و تفرقهافکنانه در حزب حاکم ترکیه، بهدنبال تنشزایی و بحرانآفرینی در روابط دو کشور است. در همین حال استاندار آذربایجان شرقی با محکوم کردن اظهارات مداخلهجویانه رئیسجمهوری ترکیه، گفت: ایران، کشوری با تاریخ پرافتخار و باشکوه است که وحدت و یکپارچگی در میان اقوام آن موج میزند. محمدرضا پورمحمدی روز شنبه در گفتوگو با ایسنا افزود: ما مسلمان ایرانی آذربایجانی هستیم و از فرهنگ ملی و قومی خود پاسداری و برای رفاه و پیشرفت منطقه خودمان تلاش کرده و اظهارات مداخلهجویانه رئیسجمهوری ترکیه را بشدت محکوم میکنیم.
جلسه کمیسیون امنیت ملی برای بررسی سخنان اردوغان
در میان مجلسیها نیز اظهارات اردوغان واکنشهایی در پی داشت. دیروز یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از جلسه این کمیسیون برای رسیدگی به اظهارات مداخلهجویانه رئیسجمهوری ترکیه درباره ایران خبر داد. فداحسین مالکی در مطلبی در صفحه توئیتر خود نوشت: «اردوغان باید بداند که رؤیای امپراطوری عثمانی او پس از اقدامات داعش و کودتای ۲۰۱۶ در این کشور، از بین رفته است. به جای آنکه برای همسایه مقتدر کدورت ایجاد کنید، در کنار ما برای زمینگیر کردن دشمنان مشترک تلاش کنید. در اولین جلسه کمیسیون امنیت ملی به این موضوع رسیدگی میکنیم.»
همچنین مسعود پزشکیان، نماینده تبریز هم در جمع خبرنگاران با انتقاد از صحبتهای اخیر رجب طیب اردوغان، خاطرنشان کرد: اینکه کسی به گونهای صحبت کند که آذربایجان از ایران جدا شود، یک خیال خام است، طبیعتاً آذربایجان برای ایران است و در خصوص بحثهایی که مطرح میشود، اگر قرار باشد به مسائل تاریخی برگردیم تمام آذربایجان برای ایران بود، اما ما هیچ گاه چنین ادعایی را مطرح نکردهایم، چراکه این مسائل باعث تفرقه و دشمنی میشود و این اختلافات به نفع مسلمانان نیست.
دیروزهمچنین نمایندگان استان های شمال غرب کشور در مجلس در بیانیه ای تأکید کردند: «بکارگیری ادبیات تفرقه آمیز رئیس جمهور ترکیه آقای رجب طیب اردغان که انتظار حسن همجواری و تلاش درجهت وحدت جهان اسلام و ایجاد صلح و ثبات در منطقه از ایشان می رود، بسیارتعجب انگیز و غیرپذیرفتنی است و شدیداً آن را محکوم می کنیم.»
در همین حال شامگاه جمعه نیز خبرگزاری آناتولی از احضار سفیر ایران در ترکیه خبر داد. بر این اساس خبرگزاری آناتولی ترکیه مدعی شده که دلیل این احضار، «اتهامات بیپایه» به رئیس جمهوری ترکیه است.
تجمع مقابل کنسولگری ترکیه در تبریز
بعداز ظهر دیروز همچنین جمع کثیری از مردم تبریز در واکنش به شعرخوانی رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، مقابل کنسولگری این کشور در تبریز تجمع کردند. به گزارش ایسنا مردم تبریز در این تجمع شعارهای «غیرتلی_تبریز، غیرتلی_آذربایجان»، «ترک، فارس، آذری؛ امام حسین لشکری»، «آذربایجان جانباز، خامنهای دن آیریلماز» و... را سر داده و بر تمامیت ارضی ایران اسلامی تأکید کردند. در پایان این تجمع، بیانیهای در محکومیت اظهارات اخیر رئیس جمهور ترکیه، قرائت شد.

متوسط قیمت هر متر آپارتمان در تهران 3/5 برابر کشور
معاون وزیر راه و شهرسازی گفت: متوسط قیمت مسکن در 25 استان کشور کمتر از 10 میلیون تومان و این عدد فقط در دو استان تهران و خوزستان بالاتر از 20 میلیون تومان است.
آمار مربوط متوسط قیمت هر متر آپارتمان هر ماه توسط بانک مرکزی اعلام میشود. اما این آمار فقط به بررسی قیمت در شهر تهران میپردازد. وزارت راه و شهرسازی نیز پیش از این هر ماه آمار مربوط به متوسط قیمت و تعداد معاملات در بازار مسکن تهران را اعلام میکرد اما از تیرماه، این وزارتخانه ارائه آمار را متوقف کرد و دلیل آن هم اعلام آمار بهصورت کشوری بود. متولیان بخش مسکن در وزارت راه و شهرسازی میگویند متوسط قیمت مسکن در تهران با کل کشور تفاوت زیادی دارد و نباید فقط قیمت مسکن در شهر تهران را ملاک در نظر گرفت به همین دلیل از این به بعد قرار است متوسط قیمت مسکن ماهانه و علاوه بر شهر تهران برای کل کشور بررسی شود.
قیمت در تهران 3.5 برابر کشور
محمودمحمودزاده، معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی روز گذشته در نشست خبری از دستاورد چندماهه بخش مسکن و ساختمان در ارائه آمار جدید از بازار مسکن رونمایی کرد. معاون وزیر راه و شهرسازی مهمترین خروجی مطالعات جدید انجام شده در بازار مسکن را اعلام متوسط قیمت مسکن در استانهای مختلف دانست. به گفته محمودزاده پیش از این قیمت مسکن شهر تهران بهعنوان محور ارزیابی در بازار مسکن بود اما مطالعات جدید نشان میدهد متوسط قیمت هر متر آپارتمان در اکثر استانها زیر 10 میلیون تومان است.
در این مطالعه قیمت مسکن در مراکز استانها مورد نظر است. آنطور که معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی گفت: متوسط قیمت مسکن در 25 استان کمتر از 10 میلیون تومان، در 9 استان کمتر از 5 میلیون تومان، در 3 استان بین 10 تا 15 میلیون تومان و فقط در استانهای تهران و خوزستان بیشتر از 20 میلیون تومان است. در شهر تهران نیز 2 منطقه یک و 3 بیشترین اثرگذاری را در متوسط قیمت دارد. قیمت مسکن در منطقه یک شهر تهران 5 برابر منطقه 18، بهعنوان ارزانترین، منطقه است. متوسط قیمت هر متر مسکن در منطقه یک و 3 بالای 50 میلیون تومان و در منطقه 18 و 20، 11 تا 12 میلیون تومان است. اگر منطقه یک و 3 را از آمار متوسط قیمت مسکن در شهر تهران حذف کنیم متوسط این قیمت در تهران معادل 19 میلیون تومان است. محمودزاده آمار جدید بازار مسکن را «واقع گرایانه» ارزیابی کرد که بر اساس معاملات انجام شده بهدست آمده و متوسط قیمتها تخمینی نیست.
تحولات قیمت در کشور
بر اساس آمار جدیدی که وزارت راه و شهرسازی و معاونت مسکن و ساختمان، از بازار مسکن در کشور ارائه میدهد بیشترین متوسط قیمت مسکن در شهر تهران و 27.8 میلیون تومان است. کمترین قیمت هم مربوط به استان کهگیلویه و بویراحمد و شهر یاسوج با نرخ متوسط هر متر مسکن 3.2 میلیون تومان است. با این اختلاف قیمت هر متر مسکن در گرانترین شهر(تهران) 9 برابر ارزانترین شهر(یاسوج)است. میانگین قیمت هر متر مسکن در کشور بر اساس این آمار 15.2 میلیون تومان است. از میان استانهای کشور فقط قیمت مسکن در دو استان تهران و خوزستان بالاتر از میانگین کشوری است که قیمتها در این دو استان تأثیرزیادی بر آمار قیمت مسکن در کشور دارد.
اوجگیری قیمت در خوزستان
در میان استانهای کشور، متوسط قیمت مسکن در استان خوزستان و شهراهواز در حال جهش بیسابقه است و قیمت در شهراهواز به شهر تهران نزدیک شده است. در حال حاضر متوسط قیمت یک متر آپارتمان در اهواز 23.5 میلیون تومان است. معاون وزیر راه و شهرسازی با اشاره به رشد عجیب قیمت مسکن در اهواز گفت: این اوجگیری قیمت در چندماه اخیر روی داده است. در حالیکه شرایط بازار مسکن در استان خوزستان روند عادی طی میکرده اما چند ماه است که قیمت مسکن در شهر اهواز بشدت افزایش یافته است. او علت افزایش قیمت مسکن در خوزستان را اینگونه توضیح داد که در چند ماه اخیر «خریدهای عمده ای در این شهر انجام گرفته که سرمایهگذاری آن هم از خارج از کشور تأمین شده است.» او این افزایش قیمت را کاذب دانست. محمودزاده در پاسخ به این سؤال خبرنگار «ایران» که با توجه به ممنوعیت فروش زمین و ملک به غیر ایرانیان، آیا متقاضیان جدید خرید خانه در خوزستان ایرانیهای مقیم در خارج از کشور هستند؟گفت: علت بالا بودن قیمت متوسط مسکن در اهواز، هجوم خریداران غیرایرانی به خوزستان برای خرید مسکن بوده است. این اتفاق در چند ماه اخیر رخ داده و تا پیش از آن، اهواز شهر گرانقیمتی در بخش مسکن نبوده است.ما آمار را ارائه دادهایم و تحلیل علت افزایش قیمت در شهر اهواز و اینکه متقاضیان خرید در این شهر چه کسانی هستند، باید توسط نهادهای مسئول توضیح داده شود.
بیشترین هزینه خانوار برای مسکن
محمودزاده با بیان اینکه در سال 98 هزینه خانوار در بخش مسکن ۳۶ درصد درآمد متوسط دهکها بود، گفت: مقایسه رشد قیمت مسکن طی ۱۰ سال گذشته نشان میدهد که متوسط قیمت مسکن در سال ۸۸ از متری یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به متری ۲۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در آبان امسال افزایش یافته است. سالجاری نیز شاهد رونق معاملات بودهایم. محمودزاده درباره مقایسه قیمت مسکن با سایر بازارهای موازی گفت: از سال ۸۸ تا ۹۸ متوسط سالانه رشد ارزش بازار سهام ۵۱ درصد، بازار سکه ۴۳ درصد، بازار ارز ۳۶ درصد و بازار مسکن ۲۶ درصد بوده که نشاندهنده کمبازده بودن بازار مسکن نسبت به سایر بازارهای موازی است. محمودزاده در مورد مقایسه قیمت مسکن در تهران با قیمت دلار گفت: در سال ۸۷ بالاترین قیمت مسکن به دلار در تهران در ۱۵ سال اخیر رخ داد به گونهای که متوسط یک مترمربع واحد مسکونی در تهران در سال مزبور، ۲۲۴۴ دلار است درحالیکه در آبان ماه امسال متوسط یک مترمربع مسکن در پایتخت با محاسبه هر دلار ۲۵ هزار تومان، حدود ۱۰۵۱ دلار برآورد شده که ۵۰ درصد قیمت مسکن نسبت به سال ۸۷ است.
معاون مسکن و ساختمان وزارت راه و شهرسازی علت کاهش ارزش مسکن در سالجاری نسبت به سالهای گذشته را کاهش ارزش پول ملی دانست و گفت: قیمت دلاری مسکن در شهر تهران در 8 ماه سال 99 نسبت بمدت مشابه سال قبل 20درصد رشد دارد.
آمار مربوط متوسط قیمت هر متر آپارتمان هر ماه توسط بانک مرکزی اعلام میشود. اما این آمار فقط به بررسی قیمت در شهر تهران میپردازد. وزارت راه و شهرسازی نیز پیش از این هر ماه آمار مربوط به متوسط قیمت و تعداد معاملات در بازار مسکن تهران را اعلام میکرد اما از تیرماه، این وزارتخانه ارائه آمار را متوقف کرد و دلیل آن هم اعلام آمار بهصورت کشوری بود. متولیان بخش مسکن در وزارت راه و شهرسازی میگویند متوسط قیمت مسکن در تهران با کل کشور تفاوت زیادی دارد و نباید فقط قیمت مسکن در شهر تهران را ملاک در نظر گرفت به همین دلیل از این به بعد قرار است متوسط قیمت مسکن ماهانه و علاوه بر شهر تهران برای کل کشور بررسی شود.
قیمت در تهران 3.5 برابر کشور
محمودمحمودزاده، معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی روز گذشته در نشست خبری از دستاورد چندماهه بخش مسکن و ساختمان در ارائه آمار جدید از بازار مسکن رونمایی کرد. معاون وزیر راه و شهرسازی مهمترین خروجی مطالعات جدید انجام شده در بازار مسکن را اعلام متوسط قیمت مسکن در استانهای مختلف دانست. به گفته محمودزاده پیش از این قیمت مسکن شهر تهران بهعنوان محور ارزیابی در بازار مسکن بود اما مطالعات جدید نشان میدهد متوسط قیمت هر متر آپارتمان در اکثر استانها زیر 10 میلیون تومان است.
در این مطالعه قیمت مسکن در مراکز استانها مورد نظر است. آنطور که معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی گفت: متوسط قیمت مسکن در 25 استان کمتر از 10 میلیون تومان، در 9 استان کمتر از 5 میلیون تومان، در 3 استان بین 10 تا 15 میلیون تومان و فقط در استانهای تهران و خوزستان بیشتر از 20 میلیون تومان است. در شهر تهران نیز 2 منطقه یک و 3 بیشترین اثرگذاری را در متوسط قیمت دارد. قیمت مسکن در منطقه یک شهر تهران 5 برابر منطقه 18، بهعنوان ارزانترین، منطقه است. متوسط قیمت هر متر مسکن در منطقه یک و 3 بالای 50 میلیون تومان و در منطقه 18 و 20، 11 تا 12 میلیون تومان است. اگر منطقه یک و 3 را از آمار متوسط قیمت مسکن در شهر تهران حذف کنیم متوسط این قیمت در تهران معادل 19 میلیون تومان است. محمودزاده آمار جدید بازار مسکن را «واقع گرایانه» ارزیابی کرد که بر اساس معاملات انجام شده بهدست آمده و متوسط قیمتها تخمینی نیست.
تحولات قیمت در کشور
بر اساس آمار جدیدی که وزارت راه و شهرسازی و معاونت مسکن و ساختمان، از بازار مسکن در کشور ارائه میدهد بیشترین متوسط قیمت مسکن در شهر تهران و 27.8 میلیون تومان است. کمترین قیمت هم مربوط به استان کهگیلویه و بویراحمد و شهر یاسوج با نرخ متوسط هر متر مسکن 3.2 میلیون تومان است. با این اختلاف قیمت هر متر مسکن در گرانترین شهر(تهران) 9 برابر ارزانترین شهر(یاسوج)است. میانگین قیمت هر متر مسکن در کشور بر اساس این آمار 15.2 میلیون تومان است. از میان استانهای کشور فقط قیمت مسکن در دو استان تهران و خوزستان بالاتر از میانگین کشوری است که قیمتها در این دو استان تأثیرزیادی بر آمار قیمت مسکن در کشور دارد.
اوجگیری قیمت در خوزستان
در میان استانهای کشور، متوسط قیمت مسکن در استان خوزستان و شهراهواز در حال جهش بیسابقه است و قیمت در شهراهواز به شهر تهران نزدیک شده است. در حال حاضر متوسط قیمت یک متر آپارتمان در اهواز 23.5 میلیون تومان است. معاون وزیر راه و شهرسازی با اشاره به رشد عجیب قیمت مسکن در اهواز گفت: این اوجگیری قیمت در چندماه اخیر روی داده است. در حالیکه شرایط بازار مسکن در استان خوزستان روند عادی طی میکرده اما چند ماه است که قیمت مسکن در شهر اهواز بشدت افزایش یافته است. او علت افزایش قیمت مسکن در خوزستان را اینگونه توضیح داد که در چند ماه اخیر «خریدهای عمده ای در این شهر انجام گرفته که سرمایهگذاری آن هم از خارج از کشور تأمین شده است.» او این افزایش قیمت را کاذب دانست. محمودزاده در پاسخ به این سؤال خبرنگار «ایران» که با توجه به ممنوعیت فروش زمین و ملک به غیر ایرانیان، آیا متقاضیان جدید خرید خانه در خوزستان ایرانیهای مقیم در خارج از کشور هستند؟گفت: علت بالا بودن قیمت متوسط مسکن در اهواز، هجوم خریداران غیرایرانی به خوزستان برای خرید مسکن بوده است. این اتفاق در چند ماه اخیر رخ داده و تا پیش از آن، اهواز شهر گرانقیمتی در بخش مسکن نبوده است.ما آمار را ارائه دادهایم و تحلیل علت افزایش قیمت در شهر اهواز و اینکه متقاضیان خرید در این شهر چه کسانی هستند، باید توسط نهادهای مسئول توضیح داده شود.
بیشترین هزینه خانوار برای مسکن
محمودزاده با بیان اینکه در سال 98 هزینه خانوار در بخش مسکن ۳۶ درصد درآمد متوسط دهکها بود، گفت: مقایسه رشد قیمت مسکن طی ۱۰ سال گذشته نشان میدهد که متوسط قیمت مسکن در سال ۸۸ از متری یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به متری ۲۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در آبان امسال افزایش یافته است. سالجاری نیز شاهد رونق معاملات بودهایم. محمودزاده درباره مقایسه قیمت مسکن با سایر بازارهای موازی گفت: از سال ۸۸ تا ۹۸ متوسط سالانه رشد ارزش بازار سهام ۵۱ درصد، بازار سکه ۴۳ درصد، بازار ارز ۳۶ درصد و بازار مسکن ۲۶ درصد بوده که نشاندهنده کمبازده بودن بازار مسکن نسبت به سایر بازارهای موازی است. محمودزاده در مورد مقایسه قیمت مسکن در تهران با قیمت دلار گفت: در سال ۸۷ بالاترین قیمت مسکن به دلار در تهران در ۱۵ سال اخیر رخ داد به گونهای که متوسط یک مترمربع واحد مسکونی در تهران در سال مزبور، ۲۲۴۴ دلار است درحالیکه در آبان ماه امسال متوسط یک مترمربع مسکن در پایتخت با محاسبه هر دلار ۲۵ هزار تومان، حدود ۱۰۵۱ دلار برآورد شده که ۵۰ درصد قیمت مسکن نسبت به سال ۸۷ است.
معاون مسکن و ساختمان وزارت راه و شهرسازی علت کاهش ارزش مسکن در سالجاری نسبت به سالهای گذشته را کاهش ارزش پول ملی دانست و گفت: قیمت دلاری مسکن در شهر تهران در 8 ماه سال 99 نسبت بمدت مشابه سال قبل 20درصد رشد دارد.

کارتنخوابی سبک زندگی نیست یک اجبار است
حمیده امینی فرد
خبرنگار
سازمان هواشناسی، زمستان امسال کشور را سردتر از نرمال و پربرف پیشبینی کرده است. اشتباه نکنید این یک گزارش هواشناسی نیست. درحالی که خیلیها از تماشای برف در پشت پنجرههای خانهشان لذت میبرند، برای آن تعدادی که خانه گرم و نرمشان به اندازه چند تکه مقوای روی هم سوار شده گوشه خیابانهاست، تماشای برف از فاصله نزدیک چندان دلچسب نیست. هنوز خیلیها یادشان نرفته، روایت دردناک کارتنخوابهای بیپناهی که همین چند سال پیش، خبر فوتشان، تیتر اول رسانهها شده بود. همانهایی که ساعتها در کنار خیابانهای سرد جان میدادند و هیچ عابری حتی زحمت ایستادن را هم به خود نمیداد. حالا، اما دوباره نگرانیها بالا گرفته است. درحالی که کارشناسان هشدار میدهند اگر کارتنخوابی را در گوشه خیابان دیدید که شرایط مساعدی ندارد، فوراً اطلاع دهید، اما خیلیها بیتفاوت از کنارشان در خیابانها رد میشوند. برخیها هم البته به خیال اینکه این یک سبک زندگی است، خودشان را توجیه میکنند که «لابد خودش» خواسته و به ما مربوط نیست! اما در پشت پرده ماجرای این روزهای کارتنخوابی، روایتهای دیگری هم شنیده میشود. از خانوادهای که بهخاطر نداشتن مسکن مناسب به گوشه خیابان پناه آوردهاند و بعد هم که خیریهای جا برای مادر و دخترها باز کرده، پدر به ناچار به گوشه خیابان پناه آورده است. تعداد کارتنخوابهای تهران در سال 97 حدوداً 15 هزار نفر اعلام شده، آماری که البته با توجه به نبود جامعه آماری مشخص فقط یک تخمین محسوب میشود، این درحالی است که در سال 2019 در یک تحقیق آماری در کالیفرنیا به عدد حدوداً 79 هزار نفری کارتنخوابها رسیدهاند. علت اصلی بیخانمانی در امریکا، نبود مسکن ارزانقیمت است. در ایران هم البته قیمت بالای مسکن بویژه در کلانشهرها که فرصتهای شغلی بیشتر است، یک تلنگر جدی محسوب میشود.
دو معضل جدید برای کارتنخوابها
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران معتقد است که طی ماههای اخیر با حجم چند برابری کارتنخوابها و بیخانمانها در کلانشهرها مواجه شدهاند: «به هرحال بخشهایی از جامعه کارگری که پیش از این روی خط فقر بودند و با حداقل دستمزد، امرار معاش میکردند مثل دستفروشها یا کارگران فصلی، الان به علت شرایط ناشی از کرونا، دچار مشکلات بیشتری شدند. علاوه براین افزایش هزینههای زندگی بویژه اجاره خانهها حتی در حاشیه شهرهای بزرگ، همین زندگی حداقلی را هم از آنها گرفت و برخی افراد توان و بضاعت خود را از دست دادند و برخی که تحت فشار صاحبخانه بودند، از شهرها به سمت روستاها مهاجرت کردند و برخی حتی به سمت چادرنشینی در حاشیه شهرها رفتند. در کلانشهر اصفهان شخصاً با مواردی مواجه بودم که برای تأمین اسکان بشدت ناتوان شده بودند و با کمک خیرین و سازمانهای مردم نهاد برای آنها مسکن تأمین کردیم. برخی نیز دیگر از تأمین حداقل مسکن ناامید شدهاند و حالا ما شاهد افزایش چند برابری افرادی هستیم که نمیدانند کجا و چطور باید زندگی کنند.» به گفته کوروش محمدی، حمایتهای دولتی اگرچه برای برخی راهگشا بوده، اما برای اینکه همه این افراد به شرایط مناسب برسند و درصورتی که بحران کرونا و فشار اقتصادی ادامه داشته باشد، دولت باید برنامههای حمایتی خود را برای این گروه پررنگتر کند. چراکه برخی از این افراد با وجود داشتن خانواده، بهخاطر فشارهای ناشی از تأمین زندگی کارتنخواب میشوند و اگرچه ما یک چهره مجرد را در خیابان میبینیم، اما در واقع پشت آنها یک خانواده قرار دارد که یا تحت حمایت نهادهای خیریه قرار گرفته و یا با اقوام و آشنایان زندگی میکند و پدر خانواده بهخاطر ناتوانی آنها را ترک و به نوعی زندگی در انزوا را انتخاب کرده است. بر این اساس بسیاری از کارتنخوابهایی که ما شناسایی کردهایم دارای خانواده هستند. در اینجا بحث گرمخانهها بشدت مورد توجه قرار میگیرد. گرمخانهها در سالهای گذشته هم دارای فضای حداقلی بوده و پوشش اندکی داشتند، اما الان ما با دو معضل جدید هم مواجه شدهایم.»
او میگوید: «برخی افراد که اعتیاد دارند، در قالب ماده 16 و با همکاری سازمانهایی مثل بهزیستی میتوانند حمایت شوند، اما اغلب مراکز ماده 16 و گرمخانهها تکمیل ظرفیت شده و یا حتی اگر جا دارند هم به خاطر کرونا نیاز به مراکز جدید وجود دارد. چون به فضای قرنطینه 14 روزه نیاز داریم. اما آیا همه آنها تست میشوند؟ جواب منفی است. بهندرت این اتفاق میافتد. در اصفهان فقط برای زنان انجام شده و برای مردان هنوز منتظر مرکز قرنطینه هستیم درحالی که 9 ماه از آمدن کرونا میگذرد. به هرحال در ساماندهی این افراد مشکل اساسی داریم که با پوشش صددرصدی آنها هم مرکزی برای جوابگویی وجود ندارد. بنابراین باید امکانات بهداشتی و مراقبتی بویژه در فصل سرد سال که تعداد مددجویان بشدت افزایش مییابد، بیشتر شود و دستگاهها اعتبار ویژه کنار بگذارند. در همین چند هفته ما با موارد متعددی در خیابانها مواجه شدیم که دچار مشکل شده بودند و نگرانیم که مبادا این زمستان که سخت هم پیشبینی شده، تلفاتی روی دست ما بگذارد.» رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران هم حرفهای مشابهی میزند: «ما هماکنون با یک نگرانی جدیدی روبهرو هستیم و آن اینکه برخی خانوادهها که در دهکهای پایین هستند و توان مالی بالایی ندارند، بیمار، سالمند و یا حتی معلول خود را به خاطر اینکه از عهده مخارج و نگهداری او بر نمیآیند، رها کنند. مطمئن باشید ادامه این شرایط اقتصادی که با بحران کرونا گره خورده، میتواند بسیاری از خانوادههای ضعیف را به این سمت سوق دهد و ما با حجمی از افراد رها شده و بیخانمان در خیابانها روبهرو خواهیم شد. مسأله الان سردی هواست که در کنار کرونا بشدت خطرناک است. متأسفانه شرایط ویژه امروز، موجب شده تا ما در ماههای اخیر با حجم بالایی از بیخانمانها و کارتنخوابها مواجه شویم، البته که نمیتوان آمار دقیقی ارائه داد. هیچکس هم آماری در این زمینه ندارد، چراکه ما اصلاً سیستم ثبت و شناسایی دقیقی نداریم، اما مشاهدات میدانی نشان میدهد که تعداد آنها افزایش یافته است.»
رهاشدن دوباره کارتنخوابها در شهر
حسن موسوی چلک البته معتقد است که در برخی شهرها، مثل تهران، اصفهان، مشهد و بندرعباس شهرداری پای کار آمده و اگر تلاشهایی صورت نمیگرفت، ما مثل سالهای گذشته با آمار فوتی بیخانمانها و کارتنخوابها مواجه میشدیم. درواقع راهاندازی گرمخانهها، سامانسراها و گشت فوریتهای اجتماعی موجب شده تا خدمات در این حوزه نسبت به گذشته توسعه پیدا کند، اما به گفته او، پیچیدگی موضوع بسیار زیاد است. زبالهگردی هم با آمدن کرونا حذف نشد، چراکه معیشت این افراد به این کار وابسته است. مسأله مهم رها شدن دوباره کارتنخوابهاست. گزارشهایی که به ما میرسد نشان میدهد این اتفاق دوباره تکرار میشود. مگر اینکه سازمانها و نهادها ظرفیتهای خود را افزایش دهند، بویژه آنکه نگرانی از اضافه شدن کارتنخوابها و بیخانمانهای جدید هم به مرور زمان وجود دارد و گرنه زمستان امسال میتواند تلخ باشد. ما اعلام میکنیم که سازمانها باید از همین امروز امکانات، آمادگی و ظرفیتهای خود را افزایش دهند.
افزایش آمار کارتنخوابها را تأیید نمیکنم
با توجه به کاهش دما و افزایش نگرانیها، احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر هم چندی پیش، خواستار شبانهروزی شدن گرمخانهها شده و البته از آمار 700 هزار نفر - شب مراجعهکنندگان به گرمخانهها برای امسال خبر داده بود. درحالی که این آمار در سال گذشته 450 هزار نفر- شب اعلام شده بود. از نیمه آبان سال گذشته اما به دستور شهردار تهران، همه گرمخانههای تهران و حتی گرمخانههای فصلی نیز شبانهروزی شدند. به گفته حسینی، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران، هماکنون 20 گرمخانه و دو مددسرا در پایتخت فعال هستند که 4 گرمخانه و یک سامانسرا به زنان تعلق دارد. او درپاسخ به برخی انتقادات که گفته میشود پذیرش مددجوها با اما و اگرهایی روبهروست، به «ایران» اینطور توضیح میدهد: «تنها خروج از گرمخانه آن هم به علت شرایط کرونایی، از ساعت 12 شب تا 6 صبح ممنوع است، اما درباره پذیرش هیچ محدودیتی نداریم. و درباره ماندگاری این افراد در گرمخانهها که گاهی پرسش میشود، باید گفت که بیش از 60 درصد مددجوها جزو مراجعهکنندگان ثابت هستند.» آیا تعداد کارتنخوابها و ورودی به گرمخانهها افزایش چشمگیری داشته است؟ حسینی میگوید: «من افزایش آمار کارتنخوابها را به علت شرایط اقتصادی تأیید نمیکنم. ما براساس واحد نفر-شب مراجعهکنندگان را سرشماری میکنیم که نتیجه آماری آن متفاوت است. بر همین اساس ما سال گذشته حدوداً برای 4 هزار و 500 نفر پرونده مددکاری تشکیل دادیم که طبق اظهارات خودشان بود. البته برای برخیها هم که تعدادشان مشخص نیست به علت شرایط خاصی مثل زمان مراجعه یا اینکه به علت مصرف زیاد مواد حالت طبیعی ندارند، امکان تشکیل پرونده مددکاری وجود ندارد. اما برمبنای اینکه هر نفر چند شب اقامت دارد و خدمات دریافت میکند، سال گذشته 490 هزار نفر-شب خدمات ارائه دادیم که برای امسال هم با توجه به قراردادی که با پیمانکار بستهایم، از مرداد امسال تا مرداد سال آینده، حدوداً 700 هزار نفر-شب را پیشبینی کردهایم.»
خبرنگار
سازمان هواشناسی، زمستان امسال کشور را سردتر از نرمال و پربرف پیشبینی کرده است. اشتباه نکنید این یک گزارش هواشناسی نیست. درحالی که خیلیها از تماشای برف در پشت پنجرههای خانهشان لذت میبرند، برای آن تعدادی که خانه گرم و نرمشان به اندازه چند تکه مقوای روی هم سوار شده گوشه خیابانهاست، تماشای برف از فاصله نزدیک چندان دلچسب نیست. هنوز خیلیها یادشان نرفته، روایت دردناک کارتنخوابهای بیپناهی که همین چند سال پیش، خبر فوتشان، تیتر اول رسانهها شده بود. همانهایی که ساعتها در کنار خیابانهای سرد جان میدادند و هیچ عابری حتی زحمت ایستادن را هم به خود نمیداد. حالا، اما دوباره نگرانیها بالا گرفته است. درحالی که کارشناسان هشدار میدهند اگر کارتنخوابی را در گوشه خیابان دیدید که شرایط مساعدی ندارد، فوراً اطلاع دهید، اما خیلیها بیتفاوت از کنارشان در خیابانها رد میشوند. برخیها هم البته به خیال اینکه این یک سبک زندگی است، خودشان را توجیه میکنند که «لابد خودش» خواسته و به ما مربوط نیست! اما در پشت پرده ماجرای این روزهای کارتنخوابی، روایتهای دیگری هم شنیده میشود. از خانوادهای که بهخاطر نداشتن مسکن مناسب به گوشه خیابان پناه آوردهاند و بعد هم که خیریهای جا برای مادر و دخترها باز کرده، پدر به ناچار به گوشه خیابان پناه آورده است. تعداد کارتنخوابهای تهران در سال 97 حدوداً 15 هزار نفر اعلام شده، آماری که البته با توجه به نبود جامعه آماری مشخص فقط یک تخمین محسوب میشود، این درحالی است که در سال 2019 در یک تحقیق آماری در کالیفرنیا به عدد حدوداً 79 هزار نفری کارتنخوابها رسیدهاند. علت اصلی بیخانمانی در امریکا، نبود مسکن ارزانقیمت است. در ایران هم البته قیمت بالای مسکن بویژه در کلانشهرها که فرصتهای شغلی بیشتر است، یک تلنگر جدی محسوب میشود.
دو معضل جدید برای کارتنخوابها
رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران معتقد است که طی ماههای اخیر با حجم چند برابری کارتنخوابها و بیخانمانها در کلانشهرها مواجه شدهاند: «به هرحال بخشهایی از جامعه کارگری که پیش از این روی خط فقر بودند و با حداقل دستمزد، امرار معاش میکردند مثل دستفروشها یا کارگران فصلی، الان به علت شرایط ناشی از کرونا، دچار مشکلات بیشتری شدند. علاوه براین افزایش هزینههای زندگی بویژه اجاره خانهها حتی در حاشیه شهرهای بزرگ، همین زندگی حداقلی را هم از آنها گرفت و برخی افراد توان و بضاعت خود را از دست دادند و برخی که تحت فشار صاحبخانه بودند، از شهرها به سمت روستاها مهاجرت کردند و برخی حتی به سمت چادرنشینی در حاشیه شهرها رفتند. در کلانشهر اصفهان شخصاً با مواردی مواجه بودم که برای تأمین اسکان بشدت ناتوان شده بودند و با کمک خیرین و سازمانهای مردم نهاد برای آنها مسکن تأمین کردیم. برخی نیز دیگر از تأمین حداقل مسکن ناامید شدهاند و حالا ما شاهد افزایش چند برابری افرادی هستیم که نمیدانند کجا و چطور باید زندگی کنند.» به گفته کوروش محمدی، حمایتهای دولتی اگرچه برای برخی راهگشا بوده، اما برای اینکه همه این افراد به شرایط مناسب برسند و درصورتی که بحران کرونا و فشار اقتصادی ادامه داشته باشد، دولت باید برنامههای حمایتی خود را برای این گروه پررنگتر کند. چراکه برخی از این افراد با وجود داشتن خانواده، بهخاطر فشارهای ناشی از تأمین زندگی کارتنخواب میشوند و اگرچه ما یک چهره مجرد را در خیابان میبینیم، اما در واقع پشت آنها یک خانواده قرار دارد که یا تحت حمایت نهادهای خیریه قرار گرفته و یا با اقوام و آشنایان زندگی میکند و پدر خانواده بهخاطر ناتوانی آنها را ترک و به نوعی زندگی در انزوا را انتخاب کرده است. بر این اساس بسیاری از کارتنخوابهایی که ما شناسایی کردهایم دارای خانواده هستند. در اینجا بحث گرمخانهها بشدت مورد توجه قرار میگیرد. گرمخانهها در سالهای گذشته هم دارای فضای حداقلی بوده و پوشش اندکی داشتند، اما الان ما با دو معضل جدید هم مواجه شدهایم.»
او میگوید: «برخی افراد که اعتیاد دارند، در قالب ماده 16 و با همکاری سازمانهایی مثل بهزیستی میتوانند حمایت شوند، اما اغلب مراکز ماده 16 و گرمخانهها تکمیل ظرفیت شده و یا حتی اگر جا دارند هم به خاطر کرونا نیاز به مراکز جدید وجود دارد. چون به فضای قرنطینه 14 روزه نیاز داریم. اما آیا همه آنها تست میشوند؟ جواب منفی است. بهندرت این اتفاق میافتد. در اصفهان فقط برای زنان انجام شده و برای مردان هنوز منتظر مرکز قرنطینه هستیم درحالی که 9 ماه از آمدن کرونا میگذرد. به هرحال در ساماندهی این افراد مشکل اساسی داریم که با پوشش صددرصدی آنها هم مرکزی برای جوابگویی وجود ندارد. بنابراین باید امکانات بهداشتی و مراقبتی بویژه در فصل سرد سال که تعداد مددجویان بشدت افزایش مییابد، بیشتر شود و دستگاهها اعتبار ویژه کنار بگذارند. در همین چند هفته ما با موارد متعددی در خیابانها مواجه شدیم که دچار مشکل شده بودند و نگرانیم که مبادا این زمستان که سخت هم پیشبینی شده، تلفاتی روی دست ما بگذارد.» رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران هم حرفهای مشابهی میزند: «ما هماکنون با یک نگرانی جدیدی روبهرو هستیم و آن اینکه برخی خانوادهها که در دهکهای پایین هستند و توان مالی بالایی ندارند، بیمار، سالمند و یا حتی معلول خود را به خاطر اینکه از عهده مخارج و نگهداری او بر نمیآیند، رها کنند. مطمئن باشید ادامه این شرایط اقتصادی که با بحران کرونا گره خورده، میتواند بسیاری از خانوادههای ضعیف را به این سمت سوق دهد و ما با حجمی از افراد رها شده و بیخانمان در خیابانها روبهرو خواهیم شد. مسأله الان سردی هواست که در کنار کرونا بشدت خطرناک است. متأسفانه شرایط ویژه امروز، موجب شده تا ما در ماههای اخیر با حجم بالایی از بیخانمانها و کارتنخوابها مواجه شویم، البته که نمیتوان آمار دقیقی ارائه داد. هیچکس هم آماری در این زمینه ندارد، چراکه ما اصلاً سیستم ثبت و شناسایی دقیقی نداریم، اما مشاهدات میدانی نشان میدهد که تعداد آنها افزایش یافته است.»
رهاشدن دوباره کارتنخوابها در شهر
حسن موسوی چلک البته معتقد است که در برخی شهرها، مثل تهران، اصفهان، مشهد و بندرعباس شهرداری پای کار آمده و اگر تلاشهایی صورت نمیگرفت، ما مثل سالهای گذشته با آمار فوتی بیخانمانها و کارتنخوابها مواجه میشدیم. درواقع راهاندازی گرمخانهها، سامانسراها و گشت فوریتهای اجتماعی موجب شده تا خدمات در این حوزه نسبت به گذشته توسعه پیدا کند، اما به گفته او، پیچیدگی موضوع بسیار زیاد است. زبالهگردی هم با آمدن کرونا حذف نشد، چراکه معیشت این افراد به این کار وابسته است. مسأله مهم رها شدن دوباره کارتنخوابهاست. گزارشهایی که به ما میرسد نشان میدهد این اتفاق دوباره تکرار میشود. مگر اینکه سازمانها و نهادها ظرفیتهای خود را افزایش دهند، بویژه آنکه نگرانی از اضافه شدن کارتنخوابها و بیخانمانهای جدید هم به مرور زمان وجود دارد و گرنه زمستان امسال میتواند تلخ باشد. ما اعلام میکنیم که سازمانها باید از همین امروز امکانات، آمادگی و ظرفیتهای خود را افزایش دهند.
افزایش آمار کارتنخوابها را تأیید نمیکنم
با توجه به کاهش دما و افزایش نگرانیها، احمد مسجد جامعی، عضو شورای شهر هم چندی پیش، خواستار شبانهروزی شدن گرمخانهها شده و البته از آمار 700 هزار نفر - شب مراجعهکنندگان به گرمخانهها برای امسال خبر داده بود. درحالی که این آمار در سال گذشته 450 هزار نفر- شب اعلام شده بود. از نیمه آبان سال گذشته اما به دستور شهردار تهران، همه گرمخانههای تهران و حتی گرمخانههای فصلی نیز شبانهروزی شدند. به گفته حسینی، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران، هماکنون 20 گرمخانه و دو مددسرا در پایتخت فعال هستند که 4 گرمخانه و یک سامانسرا به زنان تعلق دارد. او درپاسخ به برخی انتقادات که گفته میشود پذیرش مددجوها با اما و اگرهایی روبهروست، به «ایران» اینطور توضیح میدهد: «تنها خروج از گرمخانه آن هم به علت شرایط کرونایی، از ساعت 12 شب تا 6 صبح ممنوع است، اما درباره پذیرش هیچ محدودیتی نداریم. و درباره ماندگاری این افراد در گرمخانهها که گاهی پرسش میشود، باید گفت که بیش از 60 درصد مددجوها جزو مراجعهکنندگان ثابت هستند.» آیا تعداد کارتنخوابها و ورودی به گرمخانهها افزایش چشمگیری داشته است؟ حسینی میگوید: «من افزایش آمار کارتنخوابها را به علت شرایط اقتصادی تأیید نمیکنم. ما براساس واحد نفر-شب مراجعهکنندگان را سرشماری میکنیم که نتیجه آماری آن متفاوت است. بر همین اساس ما سال گذشته حدوداً برای 4 هزار و 500 نفر پرونده مددکاری تشکیل دادیم که طبق اظهارات خودشان بود. البته برای برخیها هم که تعدادشان مشخص نیست به علت شرایط خاصی مثل زمان مراجعه یا اینکه به علت مصرف زیاد مواد حالت طبیعی ندارند، امکان تشکیل پرونده مددکاری وجود ندارد. اما برمبنای اینکه هر نفر چند شب اقامت دارد و خدمات دریافت میکند، سال گذشته 490 هزار نفر-شب خدمات ارائه دادیم که برای امسال هم با توجه به قراردادی که با پیمانکار بستهایم، از مرداد امسال تا مرداد سال آینده، حدوداً 700 هزار نفر-شب را پیشبینی کردهایم.»

سیل روی زمین و تشنگی زیر زمین
زهره افشار
خبرنگار
بررسیهای علمی نشان میدهد 450 شهر و 8 هزار و 560 روستای کشور در معرض سیل هستند. تنها در 6 ماهه اول امسال استانهای مختلف تجربه 160 مورد بارش سنگین را داشتهاند که 95 مورد به سیلاب تبدیل شده و در ماه جاری نیز سیل در بسیاری از استانهای جنوبی از جمله خوزستان، بوشهر، هرمزگان و سیستان و بلوچستان جاری شد و علاوه بر خسارت جانی و مالی، حتی شاهد ورود آب به واحدهای مسکونی بودیم. شکی نیست این آخرین سیلابها نخواهد بود و در ماهها و سالهای پیش رو بازهم با سیلاب روبهرو خواهیم شد. آمارها نشان میدهد کشور ما از سال 1330 تا پایان تابستان سالجاری با 7200 سیل کوچک و بزرگ مواجه شده اما براستی چقدر از این سیلابها درس گرفتهایم و در مدیریت ریسک سیل موفق عمل کردهایم؟
احتمال وقوع سیل در 96 درصد جغرافیای ایران
«ابوالقاسم حسینپور» مدیرکل دفتر کنترل سیلاب و آبخوانداری سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری به «ایران» میگوید: بررسی سیل خیزی نقاط مختلف کشور نشان میدهد ما بجز 4 درصد از وسعت کشور که احتمال وقوع سیل نداریم در مابقی نقاط همواره با سیلابهای کوچک، متوسط، بزرگ و خیلی بزرگ روبهرو هستیم و 28 درصد مساحت کشور هم در معرض سیلابهای با شدت زیاد و احتمال تخریب بالا قرار دارند. از دهه 30 تا پایان شهریور سالجاری بیش از 7 هزار و 200 مورد سیل کوچک،متوسط و بزرگ در کشور اتفاق افتاده است. از این تعداد سیل 12سیلاب در ابعاد بزرگ تخریب و ویرانگری قرار داشته است. سیل بهار 98 لرستان از این دست بوده و حالا اگر به سالهای قبل برگردیم هم باید به سیل سال 66 میدان تجریش تهران در حوضه آبریز دربند - گلابدره اشاره کنیم که متأسفانه بر اثر آن بیش از 300 نفر جان باختند و سنگ چهار تکه میدان تجریش یادگاری از این سیل ویرانگر است. وی میافزاید: البته وقوع سیلاب را نمیتوان با تقسیمات جغرافیایی مرزبندی کرد ولی در مجموع بخشی از حوضههای آبریز استانهای شمالی مانند گلستان، مازندران، گیلان، استانهای غربی و جنوبی مانند ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، بوشهر، هرمزگان، بخشهای از سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، فارس، خراسان جنوبی و حتی حوزه بالادست مشرف به تهران از مناطقی از کشور هستند که بیشتر در معرض تهدید به سیلاب هستند. حسینپور میگوید: دانش همزیستی با سیلاب از سالیان دور با فرهنگ ایرانیان عجین بوده که نمونه آن را در سازههای قدیم پلدختر میتوانیم ببینیم که البته این مسأله در سالهای بعد در توسعه این شهر رعایت نشد. این در حالی است که همزیستی با سیلاب ما را به ایمنسازی و بهرهبرداری از سیلاب بدون خطر میرساند. به گفته وی، در مجموع 9100 نقطه جمعیتی کشور شامل 450 شهر و 8650 روستا در معرض سیل هستند. وی معتقد است، هرچند جلوی وقوع سیل را نمیتوان گرفت اما میتوان با برخی اقدامات مانند آبخیزداری، شدت خسارتهای آن را کاهش داد و از این طریق در شرایط اقلیم خشک و کم آب ایران در راه تقویت تولید و پایداری و استمرار فعالیتهای کشاورزی و حفظ سکونتگاهها، بویژه در روستاها از فرصت سیلاب استفاده کنیم. واقعیت این است که ما در روی زمین با وضعیت سیلابی مواجه هستیم و در زیر زمین تشنه و کم آب هستیم و آبخیزداری میتواند حلقه واسطه بین این دو تا باشد تا از تهدید سیل بهعنوان فرصت استفاده کنیم. وی در پاسخ به اینکه آبخیزداری تا چه حد میتواند به کمک ما در مقابله با سیل بیاید، توضیح میدهد: حوزهای که در آن عملیات آبخیزداری بهطور کامل اجرا می شود نسبت به حوزهای که این عملیات در آن اجرایی نشده حداقل میتواند 32 درصد از وقوع سیل پیشگیری کند و زمان تمرکز و اوج سیل را 18 دقیقه به عقب بیندازد که این وقت طلایی برای ما میتواند باشد و به عبارت دیگر حجم سیل را تا 50 درصد و خسارت را تا 70 درصد کاهش دهد. وی با اشاره به اینکه با توجه دولت از سال گذشته در11استان که با سیلاب روبهرو بودهاند اجرای طرحهای آبخیزداری سرعت گرفته میافزاید: البته اجرای طرحهای آبخیزداری را نباید با مرزهای جغرافیایی و سیاسی جدا کرد بهعنوان مثال سیل اخیر خوزستان نشأت گرفته از سیلابهای 7 استان بالادست آن ازجمله لرستان و ایلام بود.
بهانهای برای غافلگیری نیست
خوزستان یکی از استانهایی است که در چند هفته اخیر با بحران سیلاب روبهرو شد و وقوع این پدیده طبیعی در این استان مشکلات بزرگی برای مردم بهوجود آورد. هر چند مسئولان استان از قبل از وقوع این سیلاب اطلاع داشتند اما باز هم اعلام شد حجم بالای سیلاب موجب بروز مشکلات بوده و به نوعی استان را غافلگیر کرده است. «حمیدرضا خدابخشی» کارشناس حوزه آب در خوزستان میگوید: اصولاً با دانش امروزی و آگاهیهای ما نسبت به رفتار سیل در جای جای کشورمان دیگر غافلگیری در سیل معنا ندارد. ما هم از تجربه سیلهای قبلی درس گرفتهایم و هم بلدیم در مقابله با سیلاب چه کنیم اما دلمشغولی مسئولان بیشتر مدیریت بحران است تا مدیریت ریسک سیل! یعنی ما به جای اینکه پیشگیری کنیم میگذاریم حادثه اتفاق بیفتد و بحران درست کند سپس بحران را میخواهیم مدیریت کنیم. این در حالی است که مدیریت ریسک کار بسیار کم هزینهتر از مدیریت بحران است. علم امروزی میگوید ما باید خود را با طبیعت و سیل که یک پدیده طبیعی است انطباق دهیم و تابآوری زیرساختها و شهرها را در مقابل آن بالا ببریم . اما ما به بهانه کنترل سیل به سمت ساخت بیشتر سدها میرویم که در بیشتر موارد ما را به هدف اصلی نمیرساند. نمونه بارز این مسأله سد گتوند است. وی میافزاید: ما باید رفتارهایمان را با طبیعت تغییر دهیم ما میرویم در «خانه رودخانه» که حریم به آن گفته میشود خانه میسازیم خب باید منتظر واکنش طبیعی رودخانه باشیم همانطور که اگر کسی به حریم خانه ما تجاوز کند واکنش نشان میدهیم . کار دیگری که ما برای کاهش خسارت سیل میتوانیم انجام دهیم گسترش بیمه محصولات کشاورزی است به هر جهت در یک منطقهای که ممکن است هر 10 سال یکبار سیل بیاید ما ناگزیریم در این منطقه کشاورزی کنیم ولی اگر این منطقه تحت پوشش بیمه باشد دیگر کشاورز ما دچار خسارت خانه خراب کن نمیشود. اگر بخواهیم در مورد سیلاب خوزستان هم صحبت کنیم باز هم باید به بحث عدم انطباق شهرسازی با سیلاب بپردازیم. ما شهری ساختهایم بهنام اهواز که بهدلیل عدم رعایت مهندسی شهری در کنار خیابانها جوی ندارد بههمین دلیل تابآوری آن در مقابل سیل پایین است و با هر بارش کوچک، خیابان تبدیل به استخر میشود و این به نقص طراحی محیط شهری ما برمی گردد. وی تأکید میکند ما اگر مدیریت منابعمان را به سمتی هدایت کنیم که به نفع مردم و طبیعت باشد شاهد این اتفاقات نامیمون نخواهیم بود. این در حالی است که «امید بن عباس» مدیریت بحران خوزستان به «ایران» میگوید: سیل خوزستان بخوبی مدیریت شده و با اجرای طرحهای کوتاه مدت در اهواز و دیگر شهرهای استان مدت زمان بروز بحران سیل و ماندگاری آب در خانهها از 10 روز سال گذشته به دو روز کاهش یافته است. وی میافزاید: بهدنبال سیل سال گذشته در خوزستان بسیاری از مناطق مشکل زا شناسایی و رفع مشکل شد. به گفته وی، بارش 170 میلیمتر بارش در ماهشهر حجم بالایی از روان آب به راه انداخت که با توجه به میانگین بارش سالانه خوزستان بسیار زیاد بوده است.
حریم و بستر رودخانههای لرستان آزاد نیست
لرستان استان دیگری است که در جریان سیل بهار سال 98 متحمل 12 هزار میلیارد تومان خسارت شد. «گودرز امیری» معاون استاندار لرستان میگوید: سیل سال گذشته لرستان یک سیل بیسابقه بود و میتوان گفت با اقداماتی که پساز وقوع سیل سال گذشته در استان انجام شد در صورت تکرار این سیلاب خسارتمان به این حد نمیرسید.
وی میافزاید: با حمایت دولت 4500 میلیارد تومان برای کمک بلاعوض، تسهیلات به سیلزدگان و مرمت و نوسازی زیرساختها هزینه شد اما اگرخسارتها بهطور کامل جبران نشود با سیلهای بعدی باید چند برابر هزینه کنیم. وی تأکید میکند: آنچه در حال حاضر ما را نگران میکند ساخت و سازهایی است که مردم سالهای سال است در حریم و بستر رودخانه انجام دادهاند و قطعاً آزادسازی و انتقال آنها هم زمانبر و هم هزینه بر است. از سوی دیگر متضمن حضور پررنگ وزارت نیرو و قوه قضائیه است. در صورت توجه ملی به این مسأله، چالش پیش روی لرستان میتواند در یک دوره 5 ساله مرتفع شود. وی گفت: یکی از تجربیات ارزشمند این سیل اعتماد بیشاز پیش مردم به هشدارهای سیل بوده که دستاورد کمی نیست. از سوی دیگر بهدنبال وقوع این سیل در استان، بسیاری از نقاط آسیب پذیر در مقابل سیل شناسایی و اصلاح شد. ما در شهرهای پلدختر و معمولان دیوار حفاظتی کشیدهایم که گام بزرگی برای کنترل سیلاب است. .
خبرنگار
بررسیهای علمی نشان میدهد 450 شهر و 8 هزار و 560 روستای کشور در معرض سیل هستند. تنها در 6 ماهه اول امسال استانهای مختلف تجربه 160 مورد بارش سنگین را داشتهاند که 95 مورد به سیلاب تبدیل شده و در ماه جاری نیز سیل در بسیاری از استانهای جنوبی از جمله خوزستان، بوشهر، هرمزگان و سیستان و بلوچستان جاری شد و علاوه بر خسارت جانی و مالی، حتی شاهد ورود آب به واحدهای مسکونی بودیم. شکی نیست این آخرین سیلابها نخواهد بود و در ماهها و سالهای پیش رو بازهم با سیلاب روبهرو خواهیم شد. آمارها نشان میدهد کشور ما از سال 1330 تا پایان تابستان سالجاری با 7200 سیل کوچک و بزرگ مواجه شده اما براستی چقدر از این سیلابها درس گرفتهایم و در مدیریت ریسک سیل موفق عمل کردهایم؟
احتمال وقوع سیل در 96 درصد جغرافیای ایران
«ابوالقاسم حسینپور» مدیرکل دفتر کنترل سیلاب و آبخوانداری سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری به «ایران» میگوید: بررسی سیل خیزی نقاط مختلف کشور نشان میدهد ما بجز 4 درصد از وسعت کشور که احتمال وقوع سیل نداریم در مابقی نقاط همواره با سیلابهای کوچک، متوسط، بزرگ و خیلی بزرگ روبهرو هستیم و 28 درصد مساحت کشور هم در معرض سیلابهای با شدت زیاد و احتمال تخریب بالا قرار دارند. از دهه 30 تا پایان شهریور سالجاری بیش از 7 هزار و 200 مورد سیل کوچک،متوسط و بزرگ در کشور اتفاق افتاده است. از این تعداد سیل 12سیلاب در ابعاد بزرگ تخریب و ویرانگری قرار داشته است. سیل بهار 98 لرستان از این دست بوده و حالا اگر به سالهای قبل برگردیم هم باید به سیل سال 66 میدان تجریش تهران در حوضه آبریز دربند - گلابدره اشاره کنیم که متأسفانه بر اثر آن بیش از 300 نفر جان باختند و سنگ چهار تکه میدان تجریش یادگاری از این سیل ویرانگر است. وی میافزاید: البته وقوع سیلاب را نمیتوان با تقسیمات جغرافیایی مرزبندی کرد ولی در مجموع بخشی از حوضههای آبریز استانهای شمالی مانند گلستان، مازندران، گیلان، استانهای غربی و جنوبی مانند ایلام، لرستان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، بوشهر، هرمزگان، بخشهای از سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، فارس، خراسان جنوبی و حتی حوزه بالادست مشرف به تهران از مناطقی از کشور هستند که بیشتر در معرض تهدید به سیلاب هستند. حسینپور میگوید: دانش همزیستی با سیلاب از سالیان دور با فرهنگ ایرانیان عجین بوده که نمونه آن را در سازههای قدیم پلدختر میتوانیم ببینیم که البته این مسأله در سالهای بعد در توسعه این شهر رعایت نشد. این در حالی است که همزیستی با سیلاب ما را به ایمنسازی و بهرهبرداری از سیلاب بدون خطر میرساند. به گفته وی، در مجموع 9100 نقطه جمعیتی کشور شامل 450 شهر و 8650 روستا در معرض سیل هستند. وی معتقد است، هرچند جلوی وقوع سیل را نمیتوان گرفت اما میتوان با برخی اقدامات مانند آبخیزداری، شدت خسارتهای آن را کاهش داد و از این طریق در شرایط اقلیم خشک و کم آب ایران در راه تقویت تولید و پایداری و استمرار فعالیتهای کشاورزی و حفظ سکونتگاهها، بویژه در روستاها از فرصت سیلاب استفاده کنیم. واقعیت این است که ما در روی زمین با وضعیت سیلابی مواجه هستیم و در زیر زمین تشنه و کم آب هستیم و آبخیزداری میتواند حلقه واسطه بین این دو تا باشد تا از تهدید سیل بهعنوان فرصت استفاده کنیم. وی در پاسخ به اینکه آبخیزداری تا چه حد میتواند به کمک ما در مقابله با سیل بیاید، توضیح میدهد: حوزهای که در آن عملیات آبخیزداری بهطور کامل اجرا می شود نسبت به حوزهای که این عملیات در آن اجرایی نشده حداقل میتواند 32 درصد از وقوع سیل پیشگیری کند و زمان تمرکز و اوج سیل را 18 دقیقه به عقب بیندازد که این وقت طلایی برای ما میتواند باشد و به عبارت دیگر حجم سیل را تا 50 درصد و خسارت را تا 70 درصد کاهش دهد. وی با اشاره به اینکه با توجه دولت از سال گذشته در11استان که با سیلاب روبهرو بودهاند اجرای طرحهای آبخیزداری سرعت گرفته میافزاید: البته اجرای طرحهای آبخیزداری را نباید با مرزهای جغرافیایی و سیاسی جدا کرد بهعنوان مثال سیل اخیر خوزستان نشأت گرفته از سیلابهای 7 استان بالادست آن ازجمله لرستان و ایلام بود.
بهانهای برای غافلگیری نیست
خوزستان یکی از استانهایی است که در چند هفته اخیر با بحران سیلاب روبهرو شد و وقوع این پدیده طبیعی در این استان مشکلات بزرگی برای مردم بهوجود آورد. هر چند مسئولان استان از قبل از وقوع این سیلاب اطلاع داشتند اما باز هم اعلام شد حجم بالای سیلاب موجب بروز مشکلات بوده و به نوعی استان را غافلگیر کرده است. «حمیدرضا خدابخشی» کارشناس حوزه آب در خوزستان میگوید: اصولاً با دانش امروزی و آگاهیهای ما نسبت به رفتار سیل در جای جای کشورمان دیگر غافلگیری در سیل معنا ندارد. ما هم از تجربه سیلهای قبلی درس گرفتهایم و هم بلدیم در مقابله با سیلاب چه کنیم اما دلمشغولی مسئولان بیشتر مدیریت بحران است تا مدیریت ریسک سیل! یعنی ما به جای اینکه پیشگیری کنیم میگذاریم حادثه اتفاق بیفتد و بحران درست کند سپس بحران را میخواهیم مدیریت کنیم. این در حالی است که مدیریت ریسک کار بسیار کم هزینهتر از مدیریت بحران است. علم امروزی میگوید ما باید خود را با طبیعت و سیل که یک پدیده طبیعی است انطباق دهیم و تابآوری زیرساختها و شهرها را در مقابل آن بالا ببریم . اما ما به بهانه کنترل سیل به سمت ساخت بیشتر سدها میرویم که در بیشتر موارد ما را به هدف اصلی نمیرساند. نمونه بارز این مسأله سد گتوند است. وی میافزاید: ما باید رفتارهایمان را با طبیعت تغییر دهیم ما میرویم در «خانه رودخانه» که حریم به آن گفته میشود خانه میسازیم خب باید منتظر واکنش طبیعی رودخانه باشیم همانطور که اگر کسی به حریم خانه ما تجاوز کند واکنش نشان میدهیم . کار دیگری که ما برای کاهش خسارت سیل میتوانیم انجام دهیم گسترش بیمه محصولات کشاورزی است به هر جهت در یک منطقهای که ممکن است هر 10 سال یکبار سیل بیاید ما ناگزیریم در این منطقه کشاورزی کنیم ولی اگر این منطقه تحت پوشش بیمه باشد دیگر کشاورز ما دچار خسارت خانه خراب کن نمیشود. اگر بخواهیم در مورد سیلاب خوزستان هم صحبت کنیم باز هم باید به بحث عدم انطباق شهرسازی با سیلاب بپردازیم. ما شهری ساختهایم بهنام اهواز که بهدلیل عدم رعایت مهندسی شهری در کنار خیابانها جوی ندارد بههمین دلیل تابآوری آن در مقابل سیل پایین است و با هر بارش کوچک، خیابان تبدیل به استخر میشود و این به نقص طراحی محیط شهری ما برمی گردد. وی تأکید میکند ما اگر مدیریت منابعمان را به سمتی هدایت کنیم که به نفع مردم و طبیعت باشد شاهد این اتفاقات نامیمون نخواهیم بود. این در حالی است که «امید بن عباس» مدیریت بحران خوزستان به «ایران» میگوید: سیل خوزستان بخوبی مدیریت شده و با اجرای طرحهای کوتاه مدت در اهواز و دیگر شهرهای استان مدت زمان بروز بحران سیل و ماندگاری آب در خانهها از 10 روز سال گذشته به دو روز کاهش یافته است. وی میافزاید: بهدنبال سیل سال گذشته در خوزستان بسیاری از مناطق مشکل زا شناسایی و رفع مشکل شد. به گفته وی، بارش 170 میلیمتر بارش در ماهشهر حجم بالایی از روان آب به راه انداخت که با توجه به میانگین بارش سالانه خوزستان بسیار زیاد بوده است.
حریم و بستر رودخانههای لرستان آزاد نیست
لرستان استان دیگری است که در جریان سیل بهار سال 98 متحمل 12 هزار میلیارد تومان خسارت شد. «گودرز امیری» معاون استاندار لرستان میگوید: سیل سال گذشته لرستان یک سیل بیسابقه بود و میتوان گفت با اقداماتی که پساز وقوع سیل سال گذشته در استان انجام شد در صورت تکرار این سیلاب خسارتمان به این حد نمیرسید.
وی میافزاید: با حمایت دولت 4500 میلیارد تومان برای کمک بلاعوض، تسهیلات به سیلزدگان و مرمت و نوسازی زیرساختها هزینه شد اما اگرخسارتها بهطور کامل جبران نشود با سیلهای بعدی باید چند برابر هزینه کنیم. وی تأکید میکند: آنچه در حال حاضر ما را نگران میکند ساخت و سازهایی است که مردم سالهای سال است در حریم و بستر رودخانه انجام دادهاند و قطعاً آزادسازی و انتقال آنها هم زمانبر و هم هزینه بر است. از سوی دیگر متضمن حضور پررنگ وزارت نیرو و قوه قضائیه است. در صورت توجه ملی به این مسأله، چالش پیش روی لرستان میتواند در یک دوره 5 ساله مرتفع شود. وی گفت: یکی از تجربیات ارزشمند این سیل اعتماد بیشاز پیش مردم به هشدارهای سیل بوده که دستاورد کمی نیست. از سوی دیگر بهدنبال وقوع این سیل در استان، بسیاری از نقاط آسیب پذیر در مقابل سیل شناسایی و اصلاح شد. ما در شهرهای پلدختر و معمولان دیوار حفاظتی کشیدهایم که گام بزرگی برای کنترل سیلاب است. .

دکتر در تهران داروخانه در بندرعباس
محمد مطلق
گزارش نویس
بسیاری از مراکز درمانی کشور با شیوع کرونا دو تجربه غنی را پشت سر گذاشتند؛ پرهیز از نسخه کاغذی و اعتماد به شبکه داخلی یا اینترانت مرکز و روبهرو شدن با نقص بزرگی بهنام پرونده سلامت بیمار. این روزها اگر به یکی از بیمارستانها سر زده باشید، حتماً دیدهاید که بعد از معاینه، نسخهای در اختیار شما قرار نمیگیرد و اگر بخواهید به بخشهای دیگری مثل رادیولوژی یا داروخانه مراجعه کنید، کافی است نام یا کد ملیتان را بگویید و تمام؛ هم دارو حاضر است هم در بخش رادیولوژی یا حسابداری منتظر شما هستند. این شرایط فقط برای پیشگیری از انتقال ویروس یا روانسازی کارها نیست، بلکه پایهای است برای ترمیم نقصان بزرگی بهنام بیاطلاعی از سوابق بیمار.
در گزارش «کرونا زندگیام را نجات داد» روزنامه ایران که 20 آبان منتشر شد، چند روایت از بیمارانی خواندید که با علائم کرونا به مراکز درمانی رفته بودند اما با آزمایشهای ابتدایی تازه در جریان بیماریهای زمینهای پنهان یا بیماریهای خطرناکی مثل سرطان و تالاسمی در بدن خود قرار گرفته بودند. به نظر شما تا مشخص شدن نتیجه چنین آزمایشهایی چقدر پروسه درمان عقب میافتد؟ چقدر امکان خطای پزشکی وجود دارد؟ چرا باید یک بیمار با علائم کرونا به درمانگاه برود و تازه آنجا معلوم شود که به فشار خون یا دیابت مبتلاست، کمبود ویتامین دارد یا حساسیت دارویی؟ ما هر بار که به مراکز درمانی میرویم مثل آدمی که از کره دیگری آمده باشد، از صفر شروع میکنیم و تا جایی که از وضعیت سلامت خود یا داروهایی که مصرف میکنیم باخبر هستیم، دکتر را هم در جریان قرار میدهیم و بقیهاش را هم میسپاریم به تقدیر.
مراکز درمانی ما در اوج بحران کرونا پایه محکمی برای نسخه الکترونیک گذاشتند که نخستین گام برای تشکیل پرونده سلامت خانواده و در گام نهایی تدوین پرونده سلامت ملی برای پیشگیری از هدررفت هزینه و برنامهریزی دقیق در زمینه بهداشت و سلامت جامعه است.
آبان ماه سالجاری مصطفی سالاری مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در جلسه مشترکی با سازمان نظام پزشکی از تکمیل زیرساختهای نرم افزاری و سخت افزاری نسخه الکترونیک خبر داد و همکاری جامعه پزشکی کشور را طلبید و به برخی مزایای این نوع نسخهنویسی مثل به روز شدن پرداخت مطالبات پزشکان و داروخانهها از سازمان تأمین اجتماعی بهعنوان بزرگترین سازمان بیمهگر کشور اشاره کرد. پس از آن خواندیم براساس پیشنویس بودجه ۱۴۰۰، تا پایان شهریور سال آتی سازمانهای بیمهگر باید صرفاً نسخه الکترونیکی را پذیرش کنند. جالب است بدانید درحال حاضر گاه طلب داروخانهها و پزشکان از سازمانهای بیمهگر بهدلیل سنگینی و کندی نظام اداری تا یک سال به تعویق میافتد.
با این همه نسخه الکترونیک در نخستین مرحله اجرا با معایب و مشکلات بیشماری نیز دست به گریبان است درست مثل شبکه آموزش مجازی «شاد» که در تئوری قابل دفاع و در اجرا با کاستیهای فراوانی روبهرو است. هادی یزدانی که در اصفهان طبابت میکند، تجربه نسخهنویسی الکترونیک دارد و باوجود اعتقاد به چنین سیستمی مایل است ابتدا از معایب آن حرف بزند: «جامعه پزشکی مدتهاست که با سامانه «سیب» یا سیستم یکپارچه بهداشت آشناست اما مدتی است که سازمان تأمین اجتماعی و سایر سازمانهای بیمهگر از ما خواستهاند که نسخه کاغذی را رها کنیم و صرفاً با همین سامانه کار کنیم، اما اولین مشکل سیب این است که مثل یک پرسشنامه موارد متعدد بدون کاربردی دارد که پر کردن آنها هم موضوعیتی ندارد، هم وقت پزشک را میگیرد و مانع ارتباط مؤثر با بیمار میشود. نخستین ارتباط یک پزشک با بیمار ارتباط چشمی است اما پزشکی که دارد نسخه الکترونیک مینویسد، مدام باید به کامپیوتر یا لپ تاپش نگاه کند و جاهای خالی را پر کند؛ پرسشهایی فانتزی که هیچ نیازی به آنها نیست و خروجی خاصی هم ندارد. متأسفانه نظام اداری ما از هر کار خوبی اول برای خودش خروجی میگیرد و برای خودش کار میتراشد و به فکر حساب و کتاب کارانه خودش میافتد. طراحی سامانه هم طوری است که همین معنی را میدهد یعنی من بهعنوان پزشکی که مشغول معاینه بیمار هستم، باید وقت بگذارم و به سؤالاتی پاسخ بدهم که یا موضوعیت ندارد یا فقط به درد بخش اداری میخورد نه پرونده سلامت بیمار.»
وی با اشاره به مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری نسخه الکترونیک میگوید: «معنی این شکل از نسخهنویسی این است که اگر من برای شما نسخهای در تهران نوشتم بتوانید فردا در بندرعباس به داروخانه بروید و با اعلام کد ملی دارو را بگیرید یا اگر همانجا دوباره به پزشک مراجعه کردید، همکار من با وارد کردن کد ملی شما متوجه شود که چند روز پیش با فلان علائم پیش من آمدهاید و تشخیص من چه بوده و چه نسخهای برای شما نوشتهام ، اما آیا این پروسه با ضریب نفوذ اینترنت در شهرستانهای دورافتاده و روستاها شدنی است؟ فرض کنید سیستم داروخانه قطع شود یا بیمار بدحالی را از یک بیمارستان به بیمارستان دیگری بفرستند ، آنجا بگویند ما اصلاً خبر نداریم برای چه اینجا آمدهاید یا اینکه سیستم مشکل دارد یا اصلاً به هر دلیل ممکن چند روز اینترنت کند شد یا قطع شد، آن وقت تکلیف بیماری که نیاز حیاتی به یک دارو یا رسیدگی ویژه دارد چیست؟»
وی به پزشکان باسابقه حاذق و مسنی اشاره میکند که در زمینه کار خود بسیار موفق هستند اما سواد کامپیوتری آنها از نوههایشان هم کمتر است و بعد به تجهیز مطب برای امکان نسخهنویسی الکترونیک میپردازد و میگوید: «یکی از مشکلات سیستم نسخهنویسی الکترونیک این است که نسخه موبایلی ندارد و ما مجبوریم مطب خود را با لپ تاپ و اینترنت پرسرعت و... مجهز کنیم یعنی من اگر در خیابان باشم نمیتوانم برای بیماری نسخه بنویسم چون با موبایل نمیتوانم این کار را بکنم. خب بنابراین تجهیز مطب به سیستم و اینترنت گران تمام میشود و از آن طرف هم کرونا باعث شده درآمد پزشکان بشدت پایین بیاید و... که همه اینها دست به دست هم میدهد تا لااقل بخشی از جامعه پزشکی در مقابل چنین تغییری مقاومت کند.»
همانطور که عنوان شد درحال حاضر چیزی بهنام پرونده پزشکی یا پرونده سلامت وجود ندارد مگر برای بیمارانی با شرایط خاص که همان را هم باید زیر بغل بزنند و از این مرکز به مرکزی دیگر ببرند تا پزشک جدید پی به وضعیت جسمانی و روند درمان او ببرد. نسخه الکترونیک این امکان را به سادهترین شکل ممکن در شبکه گسترده جامعه بهداشت و درمان بایگانی میکند و نه تنها باعث تسریع درمان و پیشگیری از خطاهای انسانی و خطاهای پزشکی میشود بلکه ممکن است جان خانواده بیمار را هم در مواردی مثل کشف و بررسی یک بیماری زمینهای یا ارثی نجات دهد. در گام بعدی مدیران سلامت کشور با انبوهی از اطلاعات ذی قیمت مواجه خواهند بود که میتوان بر اساس آن نسخههای ملی نوشت، برنامهریزی دقیقی انجام داد و از هدررفت هزینهها جلوگیری کرد. اما تنها مزیت نسخه الکترونیک به اینجا ختم نمیشود؛ سیستم یکپارچه بهداشت و درمان کشور جلوی قاچاق دارو، امکان دور زدن سیستم توزیع دارو را خواهد گرفت و بیمارانی که به داروهای حیاتی نیاز دارند، میتوانند با خیالی آسودهتر به داروخانه مراجعه کنند؛ چیزی که دکتر یزدانی از آن بهعنوان نسخههای باارزش و گرانقیمت یاد میکند:«درحال حاضر میتوان با نسخههایی که مشخص نیست منشأ آنها کجاست، داروهای حیاتی را از داروخانه خارج کرد و به بازار سیاه فرستاد اما نسخه الکترونیک جلوی چنین فسادی را میگیرد، همان طور که مشخص میکند یک داروخانه یا یک پزشک چقدر باید مالیات بدهد.»
دز یک دارو چقدر باید باشد؟ این به وضعیت پرونده سلامت شما بستگی دارد، به چه داروهایی ممکن است حساسیت داشته باشید نیز همینطور. حالا فکر کنید نسخه یک داروی درست را با دز اشتباه به داروخانه میبرید، چقدر امکان دارد داروخانه داروی اشتباهی را در اختیار شما بگذارد؟ همه این اشتباهات در سیستم نسخه کاغذی امکان پذیر است اما در نسخه الکترونیک تقریباً به صفر میرسد. دیگر نه شما نیازی به تمدید دفترچه دارید و نه داروخانه از خط بد پزشک خواهد نالید.
گزارش نویس
بسیاری از مراکز درمانی کشور با شیوع کرونا دو تجربه غنی را پشت سر گذاشتند؛ پرهیز از نسخه کاغذی و اعتماد به شبکه داخلی یا اینترانت مرکز و روبهرو شدن با نقص بزرگی بهنام پرونده سلامت بیمار. این روزها اگر به یکی از بیمارستانها سر زده باشید، حتماً دیدهاید که بعد از معاینه، نسخهای در اختیار شما قرار نمیگیرد و اگر بخواهید به بخشهای دیگری مثل رادیولوژی یا داروخانه مراجعه کنید، کافی است نام یا کد ملیتان را بگویید و تمام؛ هم دارو حاضر است هم در بخش رادیولوژی یا حسابداری منتظر شما هستند. این شرایط فقط برای پیشگیری از انتقال ویروس یا روانسازی کارها نیست، بلکه پایهای است برای ترمیم نقصان بزرگی بهنام بیاطلاعی از سوابق بیمار.
در گزارش «کرونا زندگیام را نجات داد» روزنامه ایران که 20 آبان منتشر شد، چند روایت از بیمارانی خواندید که با علائم کرونا به مراکز درمانی رفته بودند اما با آزمایشهای ابتدایی تازه در جریان بیماریهای زمینهای پنهان یا بیماریهای خطرناکی مثل سرطان و تالاسمی در بدن خود قرار گرفته بودند. به نظر شما تا مشخص شدن نتیجه چنین آزمایشهایی چقدر پروسه درمان عقب میافتد؟ چقدر امکان خطای پزشکی وجود دارد؟ چرا باید یک بیمار با علائم کرونا به درمانگاه برود و تازه آنجا معلوم شود که به فشار خون یا دیابت مبتلاست، کمبود ویتامین دارد یا حساسیت دارویی؟ ما هر بار که به مراکز درمانی میرویم مثل آدمی که از کره دیگری آمده باشد، از صفر شروع میکنیم و تا جایی که از وضعیت سلامت خود یا داروهایی که مصرف میکنیم باخبر هستیم، دکتر را هم در جریان قرار میدهیم و بقیهاش را هم میسپاریم به تقدیر.
مراکز درمانی ما در اوج بحران کرونا پایه محکمی برای نسخه الکترونیک گذاشتند که نخستین گام برای تشکیل پرونده سلامت خانواده و در گام نهایی تدوین پرونده سلامت ملی برای پیشگیری از هدررفت هزینه و برنامهریزی دقیق در زمینه بهداشت و سلامت جامعه است.
آبان ماه سالجاری مصطفی سالاری مدیرعامل سازمان تأمین اجتماعی در جلسه مشترکی با سازمان نظام پزشکی از تکمیل زیرساختهای نرم افزاری و سخت افزاری نسخه الکترونیک خبر داد و همکاری جامعه پزشکی کشور را طلبید و به برخی مزایای این نوع نسخهنویسی مثل به روز شدن پرداخت مطالبات پزشکان و داروخانهها از سازمان تأمین اجتماعی بهعنوان بزرگترین سازمان بیمهگر کشور اشاره کرد. پس از آن خواندیم براساس پیشنویس بودجه ۱۴۰۰، تا پایان شهریور سال آتی سازمانهای بیمهگر باید صرفاً نسخه الکترونیکی را پذیرش کنند. جالب است بدانید درحال حاضر گاه طلب داروخانهها و پزشکان از سازمانهای بیمهگر بهدلیل سنگینی و کندی نظام اداری تا یک سال به تعویق میافتد.
با این همه نسخه الکترونیک در نخستین مرحله اجرا با معایب و مشکلات بیشماری نیز دست به گریبان است درست مثل شبکه آموزش مجازی «شاد» که در تئوری قابل دفاع و در اجرا با کاستیهای فراوانی روبهرو است. هادی یزدانی که در اصفهان طبابت میکند، تجربه نسخهنویسی الکترونیک دارد و باوجود اعتقاد به چنین سیستمی مایل است ابتدا از معایب آن حرف بزند: «جامعه پزشکی مدتهاست که با سامانه «سیب» یا سیستم یکپارچه بهداشت آشناست اما مدتی است که سازمان تأمین اجتماعی و سایر سازمانهای بیمهگر از ما خواستهاند که نسخه کاغذی را رها کنیم و صرفاً با همین سامانه کار کنیم، اما اولین مشکل سیب این است که مثل یک پرسشنامه موارد متعدد بدون کاربردی دارد که پر کردن آنها هم موضوعیتی ندارد، هم وقت پزشک را میگیرد و مانع ارتباط مؤثر با بیمار میشود. نخستین ارتباط یک پزشک با بیمار ارتباط چشمی است اما پزشکی که دارد نسخه الکترونیک مینویسد، مدام باید به کامپیوتر یا لپ تاپش نگاه کند و جاهای خالی را پر کند؛ پرسشهایی فانتزی که هیچ نیازی به آنها نیست و خروجی خاصی هم ندارد. متأسفانه نظام اداری ما از هر کار خوبی اول برای خودش خروجی میگیرد و برای خودش کار میتراشد و به فکر حساب و کتاب کارانه خودش میافتد. طراحی سامانه هم طوری است که همین معنی را میدهد یعنی من بهعنوان پزشکی که مشغول معاینه بیمار هستم، باید وقت بگذارم و به سؤالاتی پاسخ بدهم که یا موضوعیت ندارد یا فقط به درد بخش اداری میخورد نه پرونده سلامت بیمار.»
وی با اشاره به مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری نسخه الکترونیک میگوید: «معنی این شکل از نسخهنویسی این است که اگر من برای شما نسخهای در تهران نوشتم بتوانید فردا در بندرعباس به داروخانه بروید و با اعلام کد ملی دارو را بگیرید یا اگر همانجا دوباره به پزشک مراجعه کردید، همکار من با وارد کردن کد ملی شما متوجه شود که چند روز پیش با فلان علائم پیش من آمدهاید و تشخیص من چه بوده و چه نسخهای برای شما نوشتهام ، اما آیا این پروسه با ضریب نفوذ اینترنت در شهرستانهای دورافتاده و روستاها شدنی است؟ فرض کنید سیستم داروخانه قطع شود یا بیمار بدحالی را از یک بیمارستان به بیمارستان دیگری بفرستند ، آنجا بگویند ما اصلاً خبر نداریم برای چه اینجا آمدهاید یا اینکه سیستم مشکل دارد یا اصلاً به هر دلیل ممکن چند روز اینترنت کند شد یا قطع شد، آن وقت تکلیف بیماری که نیاز حیاتی به یک دارو یا رسیدگی ویژه دارد چیست؟»
وی به پزشکان باسابقه حاذق و مسنی اشاره میکند که در زمینه کار خود بسیار موفق هستند اما سواد کامپیوتری آنها از نوههایشان هم کمتر است و بعد به تجهیز مطب برای امکان نسخهنویسی الکترونیک میپردازد و میگوید: «یکی از مشکلات سیستم نسخهنویسی الکترونیک این است که نسخه موبایلی ندارد و ما مجبوریم مطب خود را با لپ تاپ و اینترنت پرسرعت و... مجهز کنیم یعنی من اگر در خیابان باشم نمیتوانم برای بیماری نسخه بنویسم چون با موبایل نمیتوانم این کار را بکنم. خب بنابراین تجهیز مطب به سیستم و اینترنت گران تمام میشود و از آن طرف هم کرونا باعث شده درآمد پزشکان بشدت پایین بیاید و... که همه اینها دست به دست هم میدهد تا لااقل بخشی از جامعه پزشکی در مقابل چنین تغییری مقاومت کند.»
همانطور که عنوان شد درحال حاضر چیزی بهنام پرونده پزشکی یا پرونده سلامت وجود ندارد مگر برای بیمارانی با شرایط خاص که همان را هم باید زیر بغل بزنند و از این مرکز به مرکزی دیگر ببرند تا پزشک جدید پی به وضعیت جسمانی و روند درمان او ببرد. نسخه الکترونیک این امکان را به سادهترین شکل ممکن در شبکه گسترده جامعه بهداشت و درمان بایگانی میکند و نه تنها باعث تسریع درمان و پیشگیری از خطاهای انسانی و خطاهای پزشکی میشود بلکه ممکن است جان خانواده بیمار را هم در مواردی مثل کشف و بررسی یک بیماری زمینهای یا ارثی نجات دهد. در گام بعدی مدیران سلامت کشور با انبوهی از اطلاعات ذی قیمت مواجه خواهند بود که میتوان بر اساس آن نسخههای ملی نوشت، برنامهریزی دقیقی انجام داد و از هدررفت هزینهها جلوگیری کرد. اما تنها مزیت نسخه الکترونیک به اینجا ختم نمیشود؛ سیستم یکپارچه بهداشت و درمان کشور جلوی قاچاق دارو، امکان دور زدن سیستم توزیع دارو را خواهد گرفت و بیمارانی که به داروهای حیاتی نیاز دارند، میتوانند با خیالی آسودهتر به داروخانه مراجعه کنند؛ چیزی که دکتر یزدانی از آن بهعنوان نسخههای باارزش و گرانقیمت یاد میکند:«درحال حاضر میتوان با نسخههایی که مشخص نیست منشأ آنها کجاست، داروهای حیاتی را از داروخانه خارج کرد و به بازار سیاه فرستاد اما نسخه الکترونیک جلوی چنین فسادی را میگیرد، همان طور که مشخص میکند یک داروخانه یا یک پزشک چقدر باید مالیات بدهد.»
دز یک دارو چقدر باید باشد؟ این به وضعیت پرونده سلامت شما بستگی دارد، به چه داروهایی ممکن است حساسیت داشته باشید نیز همینطور. حالا فکر کنید نسخه یک داروی درست را با دز اشتباه به داروخانه میبرید، چقدر امکان دارد داروخانه داروی اشتباهی را در اختیار شما بگذارد؟ همه این اشتباهات در سیستم نسخه کاغذی امکان پذیر است اما در نسخه الکترونیک تقریباً به صفر میرسد. دیگر نه شما نیازی به تمدید دفترچه دارید و نه داروخانه از خط بد پزشک خواهد نالید.

اولین رابین هود سایبری به دنیای واقعی قدم گذاشت
میثم لطفی
خبرنگار
هکرها از باهوشترین افراد دنیای فناوری هستند که البته همواره به بدی از آنها یاد میشود؛ افرادی که میکوشند با دورزدن سیستمهای امنیتی و شناسایی نقاط آسیب پذیر در شبکه، رمزهای عبور و اطلاعات ارزشمند را سرقت کنند تا به اهداف مالی خود دست یابند. در این میان یک گروه از هکرها به تازگی شناسایی شدهاند که شبیه به داستان رابین هود عمل میکنند و پولهایی را که از این راه به دست میآورند به نیازمندان میبخشند. این گروه هکری که «دارکساید» نام دارد هفته گذشته حدود 20 هزار دلار به یکی از انجمنهای خیریه اهدا کرد تا برای نخستین بار در تاریخ جرایم سایبری، از هکرها بهخوبی یاد شود.
گروه دارکساید که در حملات سایبری مختلف میلیونها دلار از شرکتها و سازمانهای مختلف سرقت کرده است در بیانیهای که این هفته روی یکی از سایتهای هک شده به انتشار رساند توضیح داد که قصد دارد با این روند «جهان را به مکانی بهتر» تبدیل کند. این گروه در پیام خود نوشت که به دو انجمن خیریه حمایت از کودکان 20 هزار دلار اهدا کرده است و مابقی پولهایی که از راه هک کردن به دست آورده است را هم به دیگر انجمنها میبخشد.
هکر خوب یا بد
اواخر دهه 1960 میلادی برای نخستین بار اصطلاحی بهنام «هک» بین مردم رواج پیدا کرد و آن زمان به برنامه نویسانی که در اصل کدهای رایانهای را شخم میزدند هکر گفته میشد. ویژگی مشترک همه هکرها حس کنجکاوی فوقالعاده آنها بود که بجز خلق برنامههای جدید، از طرز کار دیگر سیستمها هم سردرمیآوردند. این اتفاق به آنها کمک میکرد اختلالات و پیغامهای خطا در سیستمهای مختلف را شناسایی کنند و برای رفع آنها اقدام نمایند تا از این طریق پول دربیاورند ولی طولی نکشید که هک کردن معنی جدیدی پیدا کرد و در نهایت به افرادی اطلاق شد که بهدنبال نقاط آسیب پذیر برنامههای مختلف بودند تا از این راه بتوانند از کاربران و سازمانها اخاذی کنند.
هکرهایی که با گروه «دارک ساید» همکاری میکنند نیز از جمله افرادی محسوب میشوند که طی سالهای اخیر در حملات سایبری مختلف میلیونها دلار سرقت کردهاند و هم اکنون تصمیم گرفتهاند این پولها را در اختیار نیازمندان بگذارند.
یکی از مراکزی که هفته گذشته بیش از ده هزار دلار از این گروه هکری پول دریافت کرد «بچههای جهانی» است که از کودکان، خانوادهها و جوامع آسیب پذیر در جنوب شرق آسیا، امریکای مرکزی، مکزیک و ایالات متحده حمایت میکند.
گروه دیگر «پروژه آب» نام دارد که برای بهبود دسترسی به آب پاک در جنوب صحرای آفریقا اهداف خود را پیش میبرد و این انجمن خیریه هم هفته گذشته حدود 10 هزار دلار کمک مالی را از دارکساید دریافت کرده است. انجمن بچههای جهانی میگوید که قصد ندارد چنین پولی که از راه درست به دست نیامده است را نگه دارد.
اواسط ماه گذشته چند هکر وابسته به این گروه با انتشار یک مطلب وبلاگی ادعا کردند که فقط شرکتهای بزرگ و سودآور را با حملات باج افزاری مورد هدف قرار میدهند و البته، تحلیل بازار ارزهای دیجیتال در عرصه جهانی هم نشان داده است که این هکرها در سالهای اخیر فقط از این شرکتها بهصورت گسترده پول دریافت کردهاند.
همچنین شواهدی وجود دارد که ثابت میکند این هکرها حملات گستردهای را در مقابل شرکتهای بزرگ انجام دادهاند که از جمله قربانیان این گروه هکری میتوان به شرکت «تراولکس» اشاره کرد. شرکت تراولکس ژانویه 2020 مورد چندین حمله باج افزاری قرار گرفت که این اتفاق در نهایت موجب فلج شدن سیستم مرکزی و ورشکستگی آن شد.
نحوه پرداخت هکرهای خیرخواه به مؤسسات خیریه نیز از دیگر اتفاقاتی محسوب میشود که نگرانیهایی را به همراه داشته است. دارکساید برای پرداخت این پولها از یک سرویس مستقل در امریکا موسوم به «گیوینگ بلاک» استفاده میکند که این سیستم توسط 67 مؤسسه غیرانتفاعی مختلف در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد و از جمله مشتریان سیستم مذکور میتوان به «انجمن خیریه نجات کودکان» و «بنیاد جنگلهای بارانی» اشاره کرد.
سیستم «گیوینگ بلاک» خود را «تنها راهکار ویژه غیرانتفاعی برای پذیرش کمکهای ارزی دیجیتالی» توصیف میکند تا هویت افرادی که میخواهند به مراکز خیریه جهانی کمک کنند مشخص نشود.
مرکز پشتیبانی و توسعه «گیوینگ بلاک» این هفته طی مصاحبهای گفت که از این کمکهای مالی توسط مجرمان سایبری بیخبر بوده است و همچنان در تلاش است تا منبع واریز این پولهای دیجیتالی سرقتی را شناسایی کند.
این کمپانی بهصورت صریح توضیح نداد که آیا این مسأله به معنی بازگرداندن پولهای سرقت شده به جنایتکاران است یا در نهایت پولها در اختیار انجمنهای خیریه باقی میماند. در حالی که پلیس فدرال امریکا (FBI) پرونده قضایی جدیدی را در این زمینه ترتیب داده است، هنوز بهدرستی مشخص نیست که این پولها به هکرها بازگردانده میشود یا اینکه انجمنهای خیریه اجازه دارند از این پولها استفاده کنند.
این شبکه تاریک
با پیشرفتهتر شدن فناوری، دنیای مجازی هم پیچیدهتر شده است و گروههای هکری و مجرمان سایبری حاکمیت بخش ویژهای از اینترنت را در اختیار گرفتهاند که از آن با نام شبکه تاریک (Dark Web) یاد میشود. شبکه تاریک به بخشی از شبکه جهانی اینترنت گفته میشود که فقط از طریق نرم افزارهای خاص در دسترس هستند و موتورهای جستوجوگر اینترنتی قادر به شناسایی آنها نیستند. سایتهای فعال در این حوزه با مقاصد غیرقانونی مورد استفاده قرار میگیرند و گروههای هکری نیز اطلاعاتی را که سرقت میکنند، معمولاً در این سایتها به فروش میرسانند.
دارکساید نیز طی چند هفته اخیر خبرهای مختلفی روی این سایتها منتشر کرده است که در تمامی آنها یک هدف اصلی دنبال میشود: «اهدای پولهای سرقتی به انجمنها و مراکز خیریه.» این گروه در پستهای خود در شبکه تاریک رسیدهایی را به انتشار رسانده است که هر کدام از آنها واریز بیتکوین معادل 10 هزار دلار را به دو مؤسسه خیریه نشان میدهد. در پیام این هکرها گفته شده: «به نظر ما منصفانه است که بخشی از پول این شرکتهای بزرگ و ثروتمند به مراکز خیریه داده شود. مهم نیست که شما فکر کنید کار ما چقدر بد است. ما خوشحال هستیم که به نیازمندان کمک میکنیم و از اینکه حتی زندگی یک نفر تغییر کند خوشحال میشویم. امروز ما اولین مبلغ را اهدا کردیم.»
پیامهایی که دارکساید هفته گذشته روی شبکه تاریک منتشر کرد نشان میدهد که این گروه به هر یک از دو انجمن خیریه 0.88 بیتکوین اهدا کرده است و همچنین گفته شده است که در روزهای پیش رو این روند برای دیگر مراکز خیریه هم دنبال خواهد شد.
به گفته «برت کالو» از مشهورترین کارشناسان امنیتی، هنوز بهدرستی مشخص نیست که هکرها این پولها را از کدام شرکت یا سازمان سرقت کردهاند و همچنین معلوم نیست که این گروه هکری با اهدای پولهای مذکور چه هدفی را دنبال میکند. در حالی که برخی کارشناسان امنیتی میگویند این کمکهای مالی میتواند برای تسکین عذاب وجدان دارکساید از سرقتهای بزرگ باشد، برخی دیگر هم آن را اقدام خطرناک دانستند که ممکن است راه را برای سرقتهای دیگر باز کند.
به عقیده کالو، هر انگیزهای که پشت این اقدام باشد، باید گفت که عمل آنها بسیار غیرمعقول بوده است و به جرأت میتوان گفت این نخستین بار در تاریخ است که یک گروه باجگیر اینترنتی، پولهای خود را به انجمنهای خیریه اهدا میکند. البته باید توجه داشت که دارکساید از تازه واردهای عرصه باجگیری اینترنتی محسوب میشود و در این زمینه گروههای بزرگ دیگری وجود دارند که در برخی موارد توسط دولتها حمایت میشوند. از بزرگترین باجگیریهای سایبری که تاکنون به ثبت رسیده است میتوان به عملیات گسترده در اواخر سال 2017 اشاره کرد که طی آن بیش از 150 کشور دچار مشکل شدند و اطلاعات حساس آنها به سرقت رفت. در این اتفاق بیش از 200 هزار سیستم رایانهای در 150 کشور مختلف آلوده شدند و ویروس WannaCry اطلاعات حیاتی آنها را در اختیار گرفت تا فقط در صورت پرداخت مبالغ قابل ملاحظه این اطلاعات باز شوند.
خبرنگار
هکرها از باهوشترین افراد دنیای فناوری هستند که البته همواره به بدی از آنها یاد میشود؛ افرادی که میکوشند با دورزدن سیستمهای امنیتی و شناسایی نقاط آسیب پذیر در شبکه، رمزهای عبور و اطلاعات ارزشمند را سرقت کنند تا به اهداف مالی خود دست یابند. در این میان یک گروه از هکرها به تازگی شناسایی شدهاند که شبیه به داستان رابین هود عمل میکنند و پولهایی را که از این راه به دست میآورند به نیازمندان میبخشند. این گروه هکری که «دارکساید» نام دارد هفته گذشته حدود 20 هزار دلار به یکی از انجمنهای خیریه اهدا کرد تا برای نخستین بار در تاریخ جرایم سایبری، از هکرها بهخوبی یاد شود.
گروه دارکساید که در حملات سایبری مختلف میلیونها دلار از شرکتها و سازمانهای مختلف سرقت کرده است در بیانیهای که این هفته روی یکی از سایتهای هک شده به انتشار رساند توضیح داد که قصد دارد با این روند «جهان را به مکانی بهتر» تبدیل کند. این گروه در پیام خود نوشت که به دو انجمن خیریه حمایت از کودکان 20 هزار دلار اهدا کرده است و مابقی پولهایی که از راه هک کردن به دست آورده است را هم به دیگر انجمنها میبخشد.
هکر خوب یا بد
اواخر دهه 1960 میلادی برای نخستین بار اصطلاحی بهنام «هک» بین مردم رواج پیدا کرد و آن زمان به برنامه نویسانی که در اصل کدهای رایانهای را شخم میزدند هکر گفته میشد. ویژگی مشترک همه هکرها حس کنجکاوی فوقالعاده آنها بود که بجز خلق برنامههای جدید، از طرز کار دیگر سیستمها هم سردرمیآوردند. این اتفاق به آنها کمک میکرد اختلالات و پیغامهای خطا در سیستمهای مختلف را شناسایی کنند و برای رفع آنها اقدام نمایند تا از این طریق پول دربیاورند ولی طولی نکشید که هک کردن معنی جدیدی پیدا کرد و در نهایت به افرادی اطلاق شد که بهدنبال نقاط آسیب پذیر برنامههای مختلف بودند تا از این راه بتوانند از کاربران و سازمانها اخاذی کنند.
هکرهایی که با گروه «دارک ساید» همکاری میکنند نیز از جمله افرادی محسوب میشوند که طی سالهای اخیر در حملات سایبری مختلف میلیونها دلار سرقت کردهاند و هم اکنون تصمیم گرفتهاند این پولها را در اختیار نیازمندان بگذارند.
یکی از مراکزی که هفته گذشته بیش از ده هزار دلار از این گروه هکری پول دریافت کرد «بچههای جهانی» است که از کودکان، خانوادهها و جوامع آسیب پذیر در جنوب شرق آسیا، امریکای مرکزی، مکزیک و ایالات متحده حمایت میکند.
گروه دیگر «پروژه آب» نام دارد که برای بهبود دسترسی به آب پاک در جنوب صحرای آفریقا اهداف خود را پیش میبرد و این انجمن خیریه هم هفته گذشته حدود 10 هزار دلار کمک مالی را از دارکساید دریافت کرده است. انجمن بچههای جهانی میگوید که قصد ندارد چنین پولی که از راه درست به دست نیامده است را نگه دارد.
اواسط ماه گذشته چند هکر وابسته به این گروه با انتشار یک مطلب وبلاگی ادعا کردند که فقط شرکتهای بزرگ و سودآور را با حملات باج افزاری مورد هدف قرار میدهند و البته، تحلیل بازار ارزهای دیجیتال در عرصه جهانی هم نشان داده است که این هکرها در سالهای اخیر فقط از این شرکتها بهصورت گسترده پول دریافت کردهاند.
همچنین شواهدی وجود دارد که ثابت میکند این هکرها حملات گستردهای را در مقابل شرکتهای بزرگ انجام دادهاند که از جمله قربانیان این گروه هکری میتوان به شرکت «تراولکس» اشاره کرد. شرکت تراولکس ژانویه 2020 مورد چندین حمله باج افزاری قرار گرفت که این اتفاق در نهایت موجب فلج شدن سیستم مرکزی و ورشکستگی آن شد.
نحوه پرداخت هکرهای خیرخواه به مؤسسات خیریه نیز از دیگر اتفاقاتی محسوب میشود که نگرانیهایی را به همراه داشته است. دارکساید برای پرداخت این پولها از یک سرویس مستقل در امریکا موسوم به «گیوینگ بلاک» استفاده میکند که این سیستم توسط 67 مؤسسه غیرانتفاعی مختلف در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد و از جمله مشتریان سیستم مذکور میتوان به «انجمن خیریه نجات کودکان» و «بنیاد جنگلهای بارانی» اشاره کرد.
سیستم «گیوینگ بلاک» خود را «تنها راهکار ویژه غیرانتفاعی برای پذیرش کمکهای ارزی دیجیتالی» توصیف میکند تا هویت افرادی که میخواهند به مراکز خیریه جهانی کمک کنند مشخص نشود.
مرکز پشتیبانی و توسعه «گیوینگ بلاک» این هفته طی مصاحبهای گفت که از این کمکهای مالی توسط مجرمان سایبری بیخبر بوده است و همچنان در تلاش است تا منبع واریز این پولهای دیجیتالی سرقتی را شناسایی کند.
این کمپانی بهصورت صریح توضیح نداد که آیا این مسأله به معنی بازگرداندن پولهای سرقت شده به جنایتکاران است یا در نهایت پولها در اختیار انجمنهای خیریه باقی میماند. در حالی که پلیس فدرال امریکا (FBI) پرونده قضایی جدیدی را در این زمینه ترتیب داده است، هنوز بهدرستی مشخص نیست که این پولها به هکرها بازگردانده میشود یا اینکه انجمنهای خیریه اجازه دارند از این پولها استفاده کنند.
این شبکه تاریک
با پیشرفتهتر شدن فناوری، دنیای مجازی هم پیچیدهتر شده است و گروههای هکری و مجرمان سایبری حاکمیت بخش ویژهای از اینترنت را در اختیار گرفتهاند که از آن با نام شبکه تاریک (Dark Web) یاد میشود. شبکه تاریک به بخشی از شبکه جهانی اینترنت گفته میشود که فقط از طریق نرم افزارهای خاص در دسترس هستند و موتورهای جستوجوگر اینترنتی قادر به شناسایی آنها نیستند. سایتهای فعال در این حوزه با مقاصد غیرقانونی مورد استفاده قرار میگیرند و گروههای هکری نیز اطلاعاتی را که سرقت میکنند، معمولاً در این سایتها به فروش میرسانند.
دارکساید نیز طی چند هفته اخیر خبرهای مختلفی روی این سایتها منتشر کرده است که در تمامی آنها یک هدف اصلی دنبال میشود: «اهدای پولهای سرقتی به انجمنها و مراکز خیریه.» این گروه در پستهای خود در شبکه تاریک رسیدهایی را به انتشار رسانده است که هر کدام از آنها واریز بیتکوین معادل 10 هزار دلار را به دو مؤسسه خیریه نشان میدهد. در پیام این هکرها گفته شده: «به نظر ما منصفانه است که بخشی از پول این شرکتهای بزرگ و ثروتمند به مراکز خیریه داده شود. مهم نیست که شما فکر کنید کار ما چقدر بد است. ما خوشحال هستیم که به نیازمندان کمک میکنیم و از اینکه حتی زندگی یک نفر تغییر کند خوشحال میشویم. امروز ما اولین مبلغ را اهدا کردیم.»
پیامهایی که دارکساید هفته گذشته روی شبکه تاریک منتشر کرد نشان میدهد که این گروه به هر یک از دو انجمن خیریه 0.88 بیتکوین اهدا کرده است و همچنین گفته شده است که در روزهای پیش رو این روند برای دیگر مراکز خیریه هم دنبال خواهد شد.
به گفته «برت کالو» از مشهورترین کارشناسان امنیتی، هنوز بهدرستی مشخص نیست که هکرها این پولها را از کدام شرکت یا سازمان سرقت کردهاند و همچنین معلوم نیست که این گروه هکری با اهدای پولهای مذکور چه هدفی را دنبال میکند. در حالی که برخی کارشناسان امنیتی میگویند این کمکهای مالی میتواند برای تسکین عذاب وجدان دارکساید از سرقتهای بزرگ باشد، برخی دیگر هم آن را اقدام خطرناک دانستند که ممکن است راه را برای سرقتهای دیگر باز کند.
به عقیده کالو، هر انگیزهای که پشت این اقدام باشد، باید گفت که عمل آنها بسیار غیرمعقول بوده است و به جرأت میتوان گفت این نخستین بار در تاریخ است که یک گروه باجگیر اینترنتی، پولهای خود را به انجمنهای خیریه اهدا میکند. البته باید توجه داشت که دارکساید از تازه واردهای عرصه باجگیری اینترنتی محسوب میشود و در این زمینه گروههای بزرگ دیگری وجود دارند که در برخی موارد توسط دولتها حمایت میشوند. از بزرگترین باجگیریهای سایبری که تاکنون به ثبت رسیده است میتوان به عملیات گسترده در اواخر سال 2017 اشاره کرد که طی آن بیش از 150 کشور دچار مشکل شدند و اطلاعات حساس آنها به سرقت رفت. در این اتفاق بیش از 200 هزار سیستم رایانهای در 150 کشور مختلف آلوده شدند و ویروس WannaCry اطلاعات حیاتی آنها را در اختیار گرفت تا فقط در صورت پرداخت مبالغ قابل ملاحظه این اطلاعات باز شوند.

بایدن، جاده صافکن «کاملاهریس» میشود!
کریستوفر کادلاگو و ناتاشا کورسکی
مترجم: وصال روحانی
«جو بایدن» از میان بیش از 10 رقیب اصلی دموکرات خود که با او رقابت کردند، حتی یک نفر را هم برای عضویت در کابینهاش انتخاب نکرده و این میتواند به نفع معاون او «کاملا هریس» تمام شود که براساس بسیاری از گمانهزنیها دیر یا زود به ریاست جمهوری امریکا ارتقا خواهد یافت.
انتخابهای «بایدن» برای پستهای مختلف وزارتی و حکومتی، مشتی سیاستمداران امتحان پسداده و تکنوکراتهای قدیمی و پیر هستند و این در تضاد آشکار با سیاستهای دونالد ترامپ و باراک اوباماست که به جوانترها و خلاقترها روی میآوردند و به نظر میرسید که نگاهشان به فردا است. با شرایط فعلی اگر بایدن 78 ساله تصمیم بگیرد در سال 2024 برای یک دوره چهار ساله دیگر رئیس جمهور نشود، هریس 55 ساله نه با کابینهای مملو از مخالفان قدرتمند خویش بلکه با گروهی سیاستمدار رام و «از دور خارج شده» مواجه خواهد شد که به سادگی میتواند کنارشان بگذارد و افرادی جوانتر و سرحالتر و همسو با خود را جانشین آنان سازد.
«او» ماندگار نیست؟
بعضیها معتقدند «بایدن» به سبب ضعف بنیه جسمانی و برخی خللهای هوشی و ذهنی مرتبط با سن بالا شاید تا پایان دوره اول ریاست جمهوریاش هم ماندگار نباشد ولی زمان جدایی او هر موقع برسد، «هریس» این دلگرمی را دارد که مقدمات به قدرت رسیدن خود را از قبل جور کرده است. براساس این فرضیه، از چهار ماه پیش که «بایدن» اعلام کرد «هریس» فرد منتخب او برای معاونتش در کاخ سفید در صورت پیروزی بر ترامپ است، او زمینهچینیها را برای خالی شدن صحنه از هرگونه عنصر قدرتمند دیگر در کابینه بایدن آغاز کرد. در صورتی که کابینه بایدن دارای وزرایی میشد که سایر زبدههای حزب دموکرات هستند، این بیم وجود داشت که آنها در اواسط یا اواخر دوره نخست ریاست جمهوری بایدن از کابینه خارج و به رقیب سرسخت او برای انتخابات 2024 تبدیل شوند و آگاهیهای کافی را از چگونگی عملکرد مکانیسمهای بایدن به قصد غلبه بر او در انتخابات درونحزبی دموکراتها هم داشته باشند. «مری آن مارش» یک استراتژیست مرتبط با حزب دموکرات که اهل ایالت ماساچوست امریکاست، میگوید: «تیم انتخابی بایدن نه یک تیم متشکل از رقبا بلکه تیمی همراه و دلسوز و بدون آینده است که نه هریس و نه هیچ فرد دیگری آنها را برای ادامه حضور در کابینه برنخواهد گزید. اوباما در سال 2008 تیمی سرشار از رقبای درجه اول خود فراهم آورد زیرا میخواست اتاق فکرش قوی باشد و ترامپ نیز از برخی جهات راه او را رفت. بایدن 180 درجه با آنها متفاوت است. او دنبال جنگهای داخلی و رقابتهای درونگروهی نیست و کسانی را دعوت به کار کرده است که رام و آراماند و به دلیل سوابق طولانیشان کارها را به سرعت ساماندهی میکنند. در عین حال کار و روش بایدن عملاً یک نوع جاده صافکنی برای هریس است زیرا وقتی او جای بایدن را بگیرد، حتی یک رقیب را در هیأت دولت مخالف و همپا با خود نخواهد دید و به آسانی صحنه را قبضه خواهد کرد.»
تیمی مخصوص هریس
حتی عملکرد هریس از زمان انتصابش به عنوان معاون رئیس جمهوری امریکا نشانگر صحت ایدههایی است که درمورد زمان و چگونگی ارتقای او به پست اول بر سر زبانهاست. هریس طی این مدت به جای کامل کردن کارهای بایدن و مدیریت کردن کاخ سفید مشغول چیدن یک تیم دوم و جمعآوری افرادی بوده که فقط با او هماهنگ هستند و بهنظر میرسد که سربازان ارشد دولت بعدی به ریاست هریس خواهند بود. او البته از همراهی با بایدن و افراد منتخب وی ابایی نداشته اما در یک دیدگاه وسیعتر با آدمهایی کار کرده که میداند در فردایی نه چندان دور ابتدا سردار وی خواهند بود و نه بایدن. بین وظایف محوله به هریس در ماههای اخیر و وظایف ارجاع شده به بایدن در زمان ریاست جمهوری اوباما نیز دنیایی تفاوت وجود دارد. اوباما از بایدن خواسته بود که اقتصاد ویران شده امریکا را بازیابی و تقویت کند و به سبب داشتن دوستانی نزدیک در مجلس سنای امریکا جناح سست او را در این مجلس تقویت کند اما بایدن هیچ وظیفه مشخصی را به هریس نسپرده و این خود هریس است که ریاست غیررسمی کارگروه مبارزه با کرونا را در دولت جدید در دست گرفته است. هریس البته بدون رویکرد به وزرای پیشنهادی بایدن به مسائل موجود در زمینه بهداشت عمومی، اقتصاد، نابرابری نژادی و تغییرات آب و هوایی هم ورود کرده و مشغول ساماندهی آنهاست و با اینکه از هرگونه مداخله افراد منتخب بایدن در همین امور استقبال کرده اما خط اختصاصی خود را طی کرده و گویی از حالا برای 2024 و حتی زودتر از آن برنامهریزی و اقدام میکند.
از شایعات تا واقعیتها
بایدن هنوز وقت دارد که برای کامل شدن کابینهاش به تعدادی از سیاستمداران زبدهتر که در آینده کاندیدای پست ریاست جمهوری سال 2024 شوند روی بیاورد که اریک گارستی شهردار شهر کلیدی لسآنجلس در ایالت کالیفرنیای امریکا یکی از آنهاست. این سیاستمدار پرسابقه مایل است در زمینههای اقتصادی در دولت بایدن فعالیت و پست وزیر اقتصاد و دارایی را تصاحب کند. ولی شاید بایدن از او در پست مدیر ارشد ساماندهی وضعیت آب و هوایی و اقلیمی امریکا بهره گیرد و نماینده اصلی امریکا در اجتماعات بینالمللی در این خصوص هم باشد. شایعات دیگر میگویند ایده بهکارگیری پیت بوتچیچ فرماندار سابق ایندیانا و دوال پاتریک فرماندار پیشین ایالت ماساچوست هم به مغز بایدن خطور کرده و شاید پاتریک دادستان کل امریکا شود اما این شایعات در حد حرف و شایعه باقی مانده است. آنچه قطعیت یافته، انتصاب سوزان رایس به عنوان رئیس شورای سیاستگذاریهای داخلی کاخ سفید است که اواخر هفته پیش صورت گرفته و رایس کسی است که پیشینه کار در هیأت دولت اوباما و بیل کلینتون را هم دارد و از کاندیداهای احراز پست معاونت بایدن برای این دوره هم بوده که در نهایت زیر سایه «کاملا هریس» ماند.
گرویدن کارکشتهها به سوی دو مجلس
هرچه هست، فقدان شخصیتهای مقتدر و صاحب شانس برای انتخابات 2024 بهترین وسیله و زمینهها در دستهای هریس است تا هر وقت صحنهگردان اصلی شد، هیچکس از درون دایره نزدیکان، مقابلش قد علم نکند. در این هم شکی نیست که دموکراتها به رغم فتح مجدد کاخ سفید توسط بایدن نمایش ضعیفی در انتخابات مجلس نمایندگان و مجلس سنای امریکا داشته و سرنوشت آنها در رقابت با جمهوریخواهان بر کسب اکثریت در این مجالس نیز به مویی بند است. با این اوصاف آدمهای قوی و اسم و رسمدار حزب دموکرات به جای گرویدن به کابینه بایدن بیشتر به سوی تثبیت خود در مجالس کشور سوق داده شدهاند و صحنه برای هریس خالیتر از همیشه خواهد بود. اگر بافت فعلی باقی بماند و بایدن تا سال 2028 هم دوام بیاورد، زمینه برای یک ریاست جمهوری کمدردسر در آن تاریخ فراروی هریس فراهم خواهد بود و امثال برنی سندرز و الیزابت وارن رقبای اصلی امسال بایدن هم صرفاً مرده یا افراد مسنی خواهند بود که در گوشهای نشسته و فقط ایام بازنشستگی خود را میگذرانند و خطری برای هریس سرحال و کارکشته دستکم در صحنههای درونحزبی و بدون احتساب شرایط موجود در حزب رقیب (جمهوریخواه) نخواهند بود.
منبع: Politico

قتل همسر به خاطر ازدواج دوم
گروه حوادث / مرد متاهل که برای ازدواج با زنی دیگر همسرش را با خوراندن قرص برنج به قتل رسانده بود، صبح روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته با گزارش کادر درمانی بیمارستانی در تهران مبنی بر مرگ مشکوک زن جوانی بهنام ناهید آغاز شد و مأموران پس از حضور در بیمارستان و تحقیقات اولیه متوجه شدند که ناهید بر اثر مصرف قرص برنج جان باخته است.
پزشک معالج او در توضیح ماجرا به مأموران گفت: همراه او از اینکه بیمار چه مادهای مصرف کرده خبر داشته اما خود بیمار نمیدانسته که چه مادهای خورده است از اینرو احتمال قتل او قوت گرفت و همسرش سعید بازداشت شد.
او در توضیح بیشتر گفت: ناهید چند ساعتی سردرد داشت و بهدنبال قرص مسکن گیاهی بود که اشتباهی قرص برنج خورد و مسموم شد و من هم او را بلافاصله به بیمارستان رساندم که متأسفانه فوت کرد.
در ادامه مأموران تحقیقات بیشتری در خصوص زندگی شخصی این زوج انجام دادند و مشخص شد که سعید علاوه بر اینکه اعتیاد دارد مدتهاست که با زنی در ارتباط است.
سعید پس از آنکه فهمید مأموران متوجه این موضوعات شدهاند به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من و ناهید مدت زیادی بود که با هم اختلاف داشتیم چندماهی بود که با زنی بهنام سوسن ارتباط داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم.
چند باری خواستم رابطهمان را تمام کنم اما نتوانستم. از طرفی چون همسرم از اقواممان بود قادر نبودم موضوع طلاق را مطرح کنم چون فامیل به هم میریخت. روز حادثه ناهید سردرد داشت و من هم مقداری قرص برنج را داخل کپسول ریختم و داخل جعبه داروها گذاشتم. او بهدنبال قرص مسکن بود و من هم یکی از همان کپسولها را به او دادم که خورد و همان لحظه پشیمان شدم با اورژانس تماس گرفتم و سعی کردم تا قرص را بالا بیاورد. حتی وقتی او را به بیمارستان رساندم حالش خوب بود اما به یکباره حالش بد شد و فوت کرد.
متهم افزود: دیگر از بحث و جدل با ناهید خسته شده بودم و آرامشی در زندگیام نداشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم با دختری که دوستش داشتم ازدواج کنم. من حتی به خواستگاری سوسن هم رفته بودم.
پس از اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات، کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و صبح روز گذشته سعید در مقابل قضات قرار گرفت.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند و در ادامه متهم با پذیرش اتهام قتل و در دفاع از خودش گفت: من معتاد بودم و بهخاطر مشکلات اعتیاد دست به چنین کاری زدم و از کارم پشیمانم. اینکه گفتم عاشق دختر دیگری شدم درست نیست. با وجود اختلافات بین ما اما من ناهید را دوست داشتم و دلم نمیخواست قاتلش باشم. اختلافات ما در حد قتل و نابود کردن او نبود اختلافات زن و شوهری بود.
متهم درباره سوسن دختری که با او رابطه داشت نیز گفت: من آن دختر را به برادرزنم معرفی کردم که با هم ازدواج کنند اما بعد خودم به او دلبسته شدم.
او و خانوادهاش نمیدانستند که من همسر دارم. من از او خواستگاری کرده بودم. هیچکدام از کارهای من از روی عقل و شعور نبود. موادی که مصرف میکردم و قرصی که میخوردم عقل را از من گرفته بود. به هر حال اگر خواستگاری رسمی میرفتم پدر و مادر دختر تحقیق میکردند و میفهمیدند که من زن دارم. ولی اصلاً به این چیزها فکر نمیکردم. اصلاً نمیدانم چرا اینکار را میکردم و هیچ انگیزهای هم برای قتل همسرم نداشتم. من شرمنده خانواده همسرم هستم و از آنها درخواست بخشش دارم.
بعد از گفتههای متهم و وکیل مدافعش قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته با گزارش کادر درمانی بیمارستانی در تهران مبنی بر مرگ مشکوک زن جوانی بهنام ناهید آغاز شد و مأموران پس از حضور در بیمارستان و تحقیقات اولیه متوجه شدند که ناهید بر اثر مصرف قرص برنج جان باخته است.
پزشک معالج او در توضیح ماجرا به مأموران گفت: همراه او از اینکه بیمار چه مادهای مصرف کرده خبر داشته اما خود بیمار نمیدانسته که چه مادهای خورده است از اینرو احتمال قتل او قوت گرفت و همسرش سعید بازداشت شد.
او در توضیح بیشتر گفت: ناهید چند ساعتی سردرد داشت و بهدنبال قرص مسکن گیاهی بود که اشتباهی قرص برنج خورد و مسموم شد و من هم او را بلافاصله به بیمارستان رساندم که متأسفانه فوت کرد.
در ادامه مأموران تحقیقات بیشتری در خصوص زندگی شخصی این زوج انجام دادند و مشخص شد که سعید علاوه بر اینکه اعتیاد دارد مدتهاست که با زنی در ارتباط است.
سعید پس از آنکه فهمید مأموران متوجه این موضوعات شدهاند به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من و ناهید مدت زیادی بود که با هم اختلاف داشتیم چندماهی بود که با زنی بهنام سوسن ارتباط داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم.
چند باری خواستم رابطهمان را تمام کنم اما نتوانستم. از طرفی چون همسرم از اقواممان بود قادر نبودم موضوع طلاق را مطرح کنم چون فامیل به هم میریخت. روز حادثه ناهید سردرد داشت و من هم مقداری قرص برنج را داخل کپسول ریختم و داخل جعبه داروها گذاشتم. او بهدنبال قرص مسکن بود و من هم یکی از همان کپسولها را به او دادم که خورد و همان لحظه پشیمان شدم با اورژانس تماس گرفتم و سعی کردم تا قرص را بالا بیاورد. حتی وقتی او را به بیمارستان رساندم حالش خوب بود اما به یکباره حالش بد شد و فوت کرد.
متهم افزود: دیگر از بحث و جدل با ناهید خسته شده بودم و آرامشی در زندگیام نداشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم با دختری که دوستش داشتم ازدواج کنم. من حتی به خواستگاری سوسن هم رفته بودم.
پس از اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات، کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و صبح روز گذشته سعید در مقابل قضات قرار گرفت.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند و در ادامه متهم با پذیرش اتهام قتل و در دفاع از خودش گفت: من معتاد بودم و بهخاطر مشکلات اعتیاد دست به چنین کاری زدم و از کارم پشیمانم. اینکه گفتم عاشق دختر دیگری شدم درست نیست. با وجود اختلافات بین ما اما من ناهید را دوست داشتم و دلم نمیخواست قاتلش باشم. اختلافات ما در حد قتل و نابود کردن او نبود اختلافات زن و شوهری بود.
متهم درباره سوسن دختری که با او رابطه داشت نیز گفت: من آن دختر را به برادرزنم معرفی کردم که با هم ازدواج کنند اما بعد خودم به او دلبسته شدم.
او و خانوادهاش نمیدانستند که من همسر دارم. من از او خواستگاری کرده بودم. هیچکدام از کارهای من از روی عقل و شعور نبود. موادی که مصرف میکردم و قرصی که میخوردم عقل را از من گرفته بود. به هر حال اگر خواستگاری رسمی میرفتم پدر و مادر دختر تحقیق میکردند و میفهمیدند که من زن دارم. ولی اصلاً به این چیزها فکر نمیکردم. اصلاً نمیدانم چرا اینکار را میکردم و هیچ انگیزهای هم برای قتل همسرم نداشتم. من شرمنده خانواده همسرم هستم و از آنها درخواست بخشش دارم.
بعد از گفتههای متهم و وکیل مدافعش قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

مدیریت اجتماعی کرونا
محمد فاضلی / عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
شواهد نشان میدهد محدودیتهای وضعشده برای مدیریت کرونا موفقیت نسبی داشتهاند اما مهم ادامه دادن روند کاهش تعداد مرگ و میر و خسارت های کروناست. ما نباید از یاد ببریم که ماههای اولیه شیوع کرونا و بالاخص در ایام نوروز و مدتی پس از آن شاهد مدیریت بهتری بر کرونا بودیم و پساز آن وضع به وخامت گرایید. این بار نیز چنین آیندهای پیش روی ایام بعد از محدودیتهاست یا امکان دارد خستگی اجتماعی و عواقب پیشبینی نشده محدودیتها، وضع را بدتر کنند. مدیریت کرونا شامل یک راهحل فناورانه و سختافزاری یا همان ساختن و تزریق گسترده واکسن است؛ و گزینههای نرمافزاری زیادی را هم شامل میشود که جوهره همه آنها قطع شدن زنجیره انتقال است. رعایت
بایدهای بهداشتی نظیر زدن ماسک، شستن مرتب دستها، حفظ فاصله اجتماعی و معیارهای حضور ایمن در مکانها همگی برای قطع کردن زنجیره انتقال است. راهحل فناورانه دشواری علمی و فنی دارد اما راه خودش را میرود و شواهد نشان میدهد بالاخره این واکسن در حال تولید است و برخی کشورها هم یا تزریق آن را آغاز کرده و یا برای تزریق گسترده آن آماده میشوند. راهحل اجتماعی اما فناوری مشخصی ندارد و همین سبب میشود مسأله از سطح دشواری به سطح پیچیدگی منتقل شود. غلبه بر پیچیدگی این مسأله - ناشی از ضرورت رعایت بایدهای بهداشتی توسط دهها میلیون انسان که نمیتوانند یا نمیخواهند آنها را رعایت کنند - امری اجتماعی است. متقاعد کردن افرادی که حوصلهشان سر رفته و دیگر نمیخواهند در خانه بمانند به اینکه کماکان در خانه بمانند، تا حمایت اقتصادی- اجتماعی از کسانی که بیشترین آسیبها را از کرونا متحمل شدهاند، همه امور اجتماعی است. مطالعات گسترده اجتماعی در قریب یک سال گذشته از زمان بروز بیماری کرونا درباره عوامل مؤثر بر رفتار مردم در قبال این بیماری انجام شده است و این امکان برای ما وجود دارد که از آنها برای مدیریت بیماری استفاده کنیم. برخی محققان به صراحت معتقدند مدیریت اجتماعی بیماری کرونا «مسأله مدیریت اطلاعات است.» برخی از اطلاعاتی که برای مدیریت بیماری لازم است عبارتند از: اطلاعات مربوط به افراد مبتلا (که برای مثال از راه تست کرونا به دست میآید)، اطلاعات رفت و آمد و ارتباطات افراد مبتلا (که از راه رصد ارتباطات یا Contact tracing) حاصل میشود، اطلاعات قابل انتقال به مردم برای جلب اعتماد و مشارکت (اطلاعات مبتلایان، مرگ و میر، اقدامات دولت و...)، اطلاعات اقتصادی (اطلاعاتی که درباره اقدامات اقتصادی و مالی دولت برای حفاظت مردم در برابر بیماری و مدیریت پیامدها تولید میشوند)، اطلاعات آموزشی و بهداشتی (اطلاعاتی که به مردم منتقل میشود تا خود را در برابر بیماری حفاظت کنند)، اطلاعات بینسازمانی (مجموعه اطلاعاتی که سازمانهای دولتی و مدنی باید با یکدیگر به اشتراک بگذارند تا بتوانند شناختهای لازم برای مدیریت مسأله را به دست آورند). متغیر دومی که در مطالعات اجتماعی درباره مدیریت بیماری کرونا بشدت بر آن تأکید میشود، اعتماد اجتماعی است. جلب مشارکت عمومی برای مدیریت بیماری کرونا مستلزم جلب مشارکت عمومی است. اعتماد دستاوردی نیست که به یکباره خلق شود بلکه محصول عملکرد نهادی حکومتهاست. حکومتهایی که با سطح بالاتری از اعتماد شهروندان به ایشان با کرونا مواجه شدند، کار راحتتری برای جلب مشارکت مردم داشتند، اما خود کرونا فرصتی تلخ برای خلق اعتماد است. نظرسنجیها در اوایل شروع کرونا نشان میداد که میزان اعتماد به دولت و عملکرد آن بالاتر رفته بود و این از موفقیت نسبی اولیه نشأت میگرفت. سؤال مهم این است که دولتها چگونه میتوانند اعتماد خلق کنند؟ اعتماد تا اندازه زیادی محصول شفافیت دادهها، پاسخگویی درست به مطالبات، ارتباط گیری مناسب و ارائه بهترین عملکرد ممکن است. اگر آمار مرگ و میر بدرستی ارائه نشوند یا ابهامهای مردم درخصوص آمار پاسخ داده نشود، اعتماد خدشه بردار میشود. توجه به تجربه کره جنوبی در این خصوص درسآموز است. کره جنوبی در جریان شیوع بیماری (مِرس MERS) 186مبتلا را شناسایی کرد و 38 نفر از این تعداد مردند. دولت برای جلوگیری از توسعه ترس در جامعه عامدانه نسبت به ارائه اطلاعات پنهانکاری کرد. تحقیقات بعدی نشان داد این پنهانکاری بر شدت مسأله و ظرفیت جلب مشارکت عمومی اثر منفی داشته است. این کشور در جریان شیوع کرونا شفافیت اطلاعاتی را در دستور کار قرار داد و هر گونه پنهانکاری را کنار گذاشت. دولت با سیاست توأمان مدیریت اطلاعات و شفافیت، حتی دوربینهای مداربسته در سطح شهرها را برای ردیابی مسیرهایی که افراد مبتلا طی کرده بودند بهکار گرفت و فناوری هوش مصنوعی و تحلیل دادههای کلان برای این منظور بهکار گرفته شد. همین شفافیت اطلاعرسانی و مدیریت اطلاعات، جلب مشارکت عمومی از مسیر اعتمادسازی را تسهیل کرد. «جائه مون» استاد اداره عمومی در دانشگاه یونسی کرهجنوبی معتقد است شفافیت دولت در ارتباط گیری با مردم بر محور ریسک کرونا و جلب مشارکت ایشان، دو عامل بسیار مهم مدیریت کرونا در این کشور بوده است. راهبردی هم که امروز به غیر از استفاده از فناوری واکسن - که ممکن است تا مدتها در دسترس ایران نباشد - پیش روی ایران است، به غیر از هر عامل دیگری، باید بر پایه شفافیت اطلاعاتی، مدیریت اطلاعات و توسعه ارتباطات ریسک با مردم بنا شود. بهکار بستن مدیریت مناسب اطلاعات و تولید شفافیت منجر به اعتمادسازی است که زمینه مساعدتری برای برخوردهای بازدارندهتر با کسانی که از محدودیتها یا باید های مدیریت کرونا تخطی میکنند، فراهم میآورد. کاربست سختگیرانه محدودیتها و برخورد با عدولکنندگان از آنها در شرایط فقدان اعتمادسازی در اکثریت جامعه، نتیجه معکوس خواهد داشت.
شواهد نشان میدهد محدودیتهای وضعشده برای مدیریت کرونا موفقیت نسبی داشتهاند اما مهم ادامه دادن روند کاهش تعداد مرگ و میر و خسارت های کروناست. ما نباید از یاد ببریم که ماههای اولیه شیوع کرونا و بالاخص در ایام نوروز و مدتی پس از آن شاهد مدیریت بهتری بر کرونا بودیم و پساز آن وضع به وخامت گرایید. این بار نیز چنین آیندهای پیش روی ایام بعد از محدودیتهاست یا امکان دارد خستگی اجتماعی و عواقب پیشبینی نشده محدودیتها، وضع را بدتر کنند. مدیریت کرونا شامل یک راهحل فناورانه و سختافزاری یا همان ساختن و تزریق گسترده واکسن است؛ و گزینههای نرمافزاری زیادی را هم شامل میشود که جوهره همه آنها قطع شدن زنجیره انتقال است. رعایت
بایدهای بهداشتی نظیر زدن ماسک، شستن مرتب دستها، حفظ فاصله اجتماعی و معیارهای حضور ایمن در مکانها همگی برای قطع کردن زنجیره انتقال است. راهحل فناورانه دشواری علمی و فنی دارد اما راه خودش را میرود و شواهد نشان میدهد بالاخره این واکسن در حال تولید است و برخی کشورها هم یا تزریق آن را آغاز کرده و یا برای تزریق گسترده آن آماده میشوند. راهحل اجتماعی اما فناوری مشخصی ندارد و همین سبب میشود مسأله از سطح دشواری به سطح پیچیدگی منتقل شود. غلبه بر پیچیدگی این مسأله - ناشی از ضرورت رعایت بایدهای بهداشتی توسط دهها میلیون انسان که نمیتوانند یا نمیخواهند آنها را رعایت کنند - امری اجتماعی است. متقاعد کردن افرادی که حوصلهشان سر رفته و دیگر نمیخواهند در خانه بمانند به اینکه کماکان در خانه بمانند، تا حمایت اقتصادی- اجتماعی از کسانی که بیشترین آسیبها را از کرونا متحمل شدهاند، همه امور اجتماعی است. مطالعات گسترده اجتماعی در قریب یک سال گذشته از زمان بروز بیماری کرونا درباره عوامل مؤثر بر رفتار مردم در قبال این بیماری انجام شده است و این امکان برای ما وجود دارد که از آنها برای مدیریت بیماری استفاده کنیم. برخی محققان به صراحت معتقدند مدیریت اجتماعی بیماری کرونا «مسأله مدیریت اطلاعات است.» برخی از اطلاعاتی که برای مدیریت بیماری لازم است عبارتند از: اطلاعات مربوط به افراد مبتلا (که برای مثال از راه تست کرونا به دست میآید)، اطلاعات رفت و آمد و ارتباطات افراد مبتلا (که از راه رصد ارتباطات یا Contact tracing) حاصل میشود، اطلاعات قابل انتقال به مردم برای جلب اعتماد و مشارکت (اطلاعات مبتلایان، مرگ و میر، اقدامات دولت و...)، اطلاعات اقتصادی (اطلاعاتی که درباره اقدامات اقتصادی و مالی دولت برای حفاظت مردم در برابر بیماری و مدیریت پیامدها تولید میشوند)، اطلاعات آموزشی و بهداشتی (اطلاعاتی که به مردم منتقل میشود تا خود را در برابر بیماری حفاظت کنند)، اطلاعات بینسازمانی (مجموعه اطلاعاتی که سازمانهای دولتی و مدنی باید با یکدیگر به اشتراک بگذارند تا بتوانند شناختهای لازم برای مدیریت مسأله را به دست آورند). متغیر دومی که در مطالعات اجتماعی درباره مدیریت بیماری کرونا بشدت بر آن تأکید میشود، اعتماد اجتماعی است. جلب مشارکت عمومی برای مدیریت بیماری کرونا مستلزم جلب مشارکت عمومی است. اعتماد دستاوردی نیست که به یکباره خلق شود بلکه محصول عملکرد نهادی حکومتهاست. حکومتهایی که با سطح بالاتری از اعتماد شهروندان به ایشان با کرونا مواجه شدند، کار راحتتری برای جلب مشارکت مردم داشتند، اما خود کرونا فرصتی تلخ برای خلق اعتماد است. نظرسنجیها در اوایل شروع کرونا نشان میداد که میزان اعتماد به دولت و عملکرد آن بالاتر رفته بود و این از موفقیت نسبی اولیه نشأت میگرفت. سؤال مهم این است که دولتها چگونه میتوانند اعتماد خلق کنند؟ اعتماد تا اندازه زیادی محصول شفافیت دادهها، پاسخگویی درست به مطالبات، ارتباط گیری مناسب و ارائه بهترین عملکرد ممکن است. اگر آمار مرگ و میر بدرستی ارائه نشوند یا ابهامهای مردم درخصوص آمار پاسخ داده نشود، اعتماد خدشه بردار میشود. توجه به تجربه کره جنوبی در این خصوص درسآموز است. کره جنوبی در جریان شیوع بیماری (مِرس MERS) 186مبتلا را شناسایی کرد و 38 نفر از این تعداد مردند. دولت برای جلوگیری از توسعه ترس در جامعه عامدانه نسبت به ارائه اطلاعات پنهانکاری کرد. تحقیقات بعدی نشان داد این پنهانکاری بر شدت مسأله و ظرفیت جلب مشارکت عمومی اثر منفی داشته است. این کشور در جریان شیوع کرونا شفافیت اطلاعاتی را در دستور کار قرار داد و هر گونه پنهانکاری را کنار گذاشت. دولت با سیاست توأمان مدیریت اطلاعات و شفافیت، حتی دوربینهای مداربسته در سطح شهرها را برای ردیابی مسیرهایی که افراد مبتلا طی کرده بودند بهکار گرفت و فناوری هوش مصنوعی و تحلیل دادههای کلان برای این منظور بهکار گرفته شد. همین شفافیت اطلاعرسانی و مدیریت اطلاعات، جلب مشارکت عمومی از مسیر اعتمادسازی را تسهیل کرد. «جائه مون» استاد اداره عمومی در دانشگاه یونسی کرهجنوبی معتقد است شفافیت دولت در ارتباط گیری با مردم بر محور ریسک کرونا و جلب مشارکت ایشان، دو عامل بسیار مهم مدیریت کرونا در این کشور بوده است. راهبردی هم که امروز به غیر از استفاده از فناوری واکسن - که ممکن است تا مدتها در دسترس ایران نباشد - پیش روی ایران است، به غیر از هر عامل دیگری، باید بر پایه شفافیت اطلاعاتی، مدیریت اطلاعات و توسعه ارتباطات ریسک با مردم بنا شود. بهکار بستن مدیریت مناسب اطلاعات و تولید شفافیت منجر به اعتمادسازی است که زمینه مساعدتری برای برخوردهای بازدارندهتر با کسانی که از محدودیتها یا باید های مدیریت کرونا تخطی میکنند، فراهم میآورد. کاربست سختگیرانه محدودیتها و برخورد با عدولکنندگان از آنها در شرایط فقدان اعتمادسازی در اکثریت جامعه، نتیجه معکوس خواهد داشت.

ساخت ایران قدرتمند زیر چتر انرژی ارزان
علی شمس اردکانی
کارشناس اقتصاد انرژی
برای آنکه ایران بتواند مقابل تمام تهدیدهای خارجی ایستادگی کند، باید از تمام مزیتهای نسبی حداکثر بهره را ببرد. اینکه تا پشت مرزهای ایران میآیند و تمامیت مرزی ایران را در کلماتشان تهدید میکنند، نشان دهنده یک ضعف است؛ ضعفی در توان اقتصادی کشور. کما اینکه بارها در سالهای گذشته روی موضوع تقویت اقتصادی تأکید شده بود تا کشور شاهد روزی نباشد که حتی همسایگان آن به فکر تهدید ایران بیفتند و بههر بهانهای تمامیت کشور را زیر سؤال ببرند. یکی از این مزیتها دسترسی به منابع ارزان انرژی است که میتوانست زمینه یک تحول اقتصادی را فراهم کند. البته اگر برنامه نویسان و طراحان بودجه به جای در نظر گرفتن نفت بهعنوان یک درآمد برای هزینههای جاری، اندکی به توسعه این صنعت توجه میکردند و سرمایهای را به افزایش ظرفیت تولید نفت و محصولات جانبی اختصاص میدادند. در دولت نهم و دهم وضعیت بدتر نیز شد. نه تنها برنامه نویسان بودجههای نفتی طراحی کردند، بلکه بدهکاران را طلبکار کردند و سرمایههای کشور را به باد دادند. به این ترتیب که بهجای اختصاص درآمدهای عظیم نفتی به توسعه این صنعت، پول در جیب کسانی گذاشتند که کاری برای تولید ناخالص داخلی کشور انجام نمیدهند و به نوعی بدهکاران ایران هستند. این تناقض ذاتی و بنیانی در اقتصاد ایران، کشور را از توانمندیها دورتر کرد. حالا شنیده میشود که ایران بهدنبال بازپسگیری بازار نفت خود در سالهای آتی است اما این مسأله نیز با مشکلاتی مواجه خواهد بود. نخست آنکه، برای نخستین بار در دو سال گذشته تقاضای جهانی برای فرآوردههای نفتی در سالجاری پایین آمده است. دوم آنکه امریکا، عربستان و روسیه و تعداد دیگری از تولیدکنندگان عضو اوپک، هر کدام به نوعی جای برخی از تولیدکنندگان سنتی و قدیمی بازار جهانی نفت خام را گرفتهاند. تقاضا در بازار نفت رو به کاهش است و این کشورها برای به دست آوردن بازار عرضه برخی از تولیدکنندگان را محدود کردهاند که در رأس آنها ایران و سپس ونزوئلا قرار میگیرد. مضاف بر آن، ما تجربه بازگشت سخت به بازار را در سالهای 1332 و 1333 داریم. برخی کشورها که عربستان یکی از آنها بود، بازار ایران را تصاحب کرده بودند و دولت کودتا باوجود آنکه مورد حمایت امریکا بود، اما ماهها نتوانست به بازار بازگردد. آن هم در شرایطی که تقاضا رو به افزونی بود. سوم، فرارسیدن مرحلهگذار از سوختهای فسیلی و اجرای معاهدههای محیط زیستی با هدف محدود کردن مصارف سوختهای فسیلی است. توافقنامههایی مانند آنچه پیمان پاریس دنبال میکند و جریمههایی که برای تولید و مصرف سوختهای فسیلی طراحی شده است، بزودی سهم نفت را در سبد سوخت مصرفی جهان کاهش خواهد داد. ضمن آنکه تکنولوژی در حال پیشرفت است و بزودی انرژیهای تجدیدپذیر جای بخش اعظمی از برق حرارتی را میگیرد و خودروهای با تکنولوژی برقی جایگزین خودروهای درون سوز میشوند. لذا بازگشت به تقاضای بالا برای نفت ممکن نیست و ما اوج تقاضا را پشت سر گذاشتهایم. الان برخی از کشورهای جهان نظیر آلمان و ژاپن و امریکا اعلام کردهاند که از سال 2030 میلادی به بعد میخواهند تولید موتورهای درون سوز را متوقف کنند. کشورهایی که پیشران در تولید موتورهای درون سوز بودند، حالا بهدنبال اعمال محدودیت هستند و این نشان میدهد که دنیا به کام امریکا، عربستان و روسیه و دیگر تولیدکنندگان سوختهای فسیلی نخواهد ماند. اما در همین حال ایران که ذخایر عظیم انرژی دارد، شرایط ناگوارتری در انتظارش است. سپری کردن امروز و بدون آینده نگری برای ایران خیلی گران تمام میشود. بویژه وقتی که تعاملی سازنده با جهان برقرار نمیکنیم و نمیتوانیم سرمایهای برای ایجاد ظرفیت حداکثری تولید فراهم کنیم.لذا ملت ایران باید هرچه سریعتر تعاملی سازنده با جهان برقرار کند و با دنیا از زبان مزیت نسبی موجود در کشور سخن بگوید. انرژی ارزان در ایران، دسترسی به بازارهای هدف گسترده و توان تبدیل ایران به یک شاهراه ارتباطی و احیای جاده ابریشم، میتواند ایران را به محلی جذاب برای سرمایه گذاریهای بینالمللی تبدیل کند و از این مسیر امنیت کشور و حفاظت از تمامیت مرزی آن را نیز به همراه بیاورد. زمان، مؤلفه مهمی است که باید به آن توجه بیشتری کرد.
کارشناس اقتصاد انرژی
برای آنکه ایران بتواند مقابل تمام تهدیدهای خارجی ایستادگی کند، باید از تمام مزیتهای نسبی حداکثر بهره را ببرد. اینکه تا پشت مرزهای ایران میآیند و تمامیت مرزی ایران را در کلماتشان تهدید میکنند، نشان دهنده یک ضعف است؛ ضعفی در توان اقتصادی کشور. کما اینکه بارها در سالهای گذشته روی موضوع تقویت اقتصادی تأکید شده بود تا کشور شاهد روزی نباشد که حتی همسایگان آن به فکر تهدید ایران بیفتند و بههر بهانهای تمامیت کشور را زیر سؤال ببرند. یکی از این مزیتها دسترسی به منابع ارزان انرژی است که میتوانست زمینه یک تحول اقتصادی را فراهم کند. البته اگر برنامه نویسان و طراحان بودجه به جای در نظر گرفتن نفت بهعنوان یک درآمد برای هزینههای جاری، اندکی به توسعه این صنعت توجه میکردند و سرمایهای را به افزایش ظرفیت تولید نفت و محصولات جانبی اختصاص میدادند. در دولت نهم و دهم وضعیت بدتر نیز شد. نه تنها برنامه نویسان بودجههای نفتی طراحی کردند، بلکه بدهکاران را طلبکار کردند و سرمایههای کشور را به باد دادند. به این ترتیب که بهجای اختصاص درآمدهای عظیم نفتی به توسعه این صنعت، پول در جیب کسانی گذاشتند که کاری برای تولید ناخالص داخلی کشور انجام نمیدهند و به نوعی بدهکاران ایران هستند. این تناقض ذاتی و بنیانی در اقتصاد ایران، کشور را از توانمندیها دورتر کرد. حالا شنیده میشود که ایران بهدنبال بازپسگیری بازار نفت خود در سالهای آتی است اما این مسأله نیز با مشکلاتی مواجه خواهد بود. نخست آنکه، برای نخستین بار در دو سال گذشته تقاضای جهانی برای فرآوردههای نفتی در سالجاری پایین آمده است. دوم آنکه امریکا، عربستان و روسیه و تعداد دیگری از تولیدکنندگان عضو اوپک، هر کدام به نوعی جای برخی از تولیدکنندگان سنتی و قدیمی بازار جهانی نفت خام را گرفتهاند. تقاضا در بازار نفت رو به کاهش است و این کشورها برای به دست آوردن بازار عرضه برخی از تولیدکنندگان را محدود کردهاند که در رأس آنها ایران و سپس ونزوئلا قرار میگیرد. مضاف بر آن، ما تجربه بازگشت سخت به بازار را در سالهای 1332 و 1333 داریم. برخی کشورها که عربستان یکی از آنها بود، بازار ایران را تصاحب کرده بودند و دولت کودتا باوجود آنکه مورد حمایت امریکا بود، اما ماهها نتوانست به بازار بازگردد. آن هم در شرایطی که تقاضا رو به افزونی بود. سوم، فرارسیدن مرحلهگذار از سوختهای فسیلی و اجرای معاهدههای محیط زیستی با هدف محدود کردن مصارف سوختهای فسیلی است. توافقنامههایی مانند آنچه پیمان پاریس دنبال میکند و جریمههایی که برای تولید و مصرف سوختهای فسیلی طراحی شده است، بزودی سهم نفت را در سبد سوخت مصرفی جهان کاهش خواهد داد. ضمن آنکه تکنولوژی در حال پیشرفت است و بزودی انرژیهای تجدیدپذیر جای بخش اعظمی از برق حرارتی را میگیرد و خودروهای با تکنولوژی برقی جایگزین خودروهای درون سوز میشوند. لذا بازگشت به تقاضای بالا برای نفت ممکن نیست و ما اوج تقاضا را پشت سر گذاشتهایم. الان برخی از کشورهای جهان نظیر آلمان و ژاپن و امریکا اعلام کردهاند که از سال 2030 میلادی به بعد میخواهند تولید موتورهای درون سوز را متوقف کنند. کشورهایی که پیشران در تولید موتورهای درون سوز بودند، حالا بهدنبال اعمال محدودیت هستند و این نشان میدهد که دنیا به کام امریکا، عربستان و روسیه و دیگر تولیدکنندگان سوختهای فسیلی نخواهد ماند. اما در همین حال ایران که ذخایر عظیم انرژی دارد، شرایط ناگوارتری در انتظارش است. سپری کردن امروز و بدون آینده نگری برای ایران خیلی گران تمام میشود. بویژه وقتی که تعاملی سازنده با جهان برقرار نمیکنیم و نمیتوانیم سرمایهای برای ایجاد ظرفیت حداکثری تولید فراهم کنیم.لذا ملت ایران باید هرچه سریعتر تعاملی سازنده با جهان برقرار کند و با دنیا از زبان مزیت نسبی موجود در کشور سخن بگوید. انرژی ارزان در ایران، دسترسی به بازارهای هدف گسترده و توان تبدیل ایران به یک شاهراه ارتباطی و احیای جاده ابریشم، میتواند ایران را به محلی جذاب برای سرمایه گذاریهای بینالمللی تبدیل کند و از این مسیر امنیت کشور و حفاظت از تمامیت مرزی آن را نیز به همراه بیاورد. زمان، مؤلفه مهمی است که باید به آن توجه بیشتری کرد.

آب در مسیر تغییر نگاه، گفتوگو و تعامل
محسن بختیار
معاون برنامهریزی و اقتصادی وزیر نیرو
فرض کنید تقاضای آب در کشور یک درصد رشد کند. با فرض حاکم بودن تفکر تداوم وضع موجود، چارهای جز سرمایهگذاری برای تأمین آن نیست. با این فرض که تأمین تقاضای سالهای گذشته بر اساس اصل حداقلسازی هزینههای تأمین آب شامل آثار مستقیم مالی و عوارض جانبی مانند تبعات زیست محیطی صورت گرفته باشد، برای پوشش تقاضای جدید، سطح بالاتری از هزینههای تأمین از جمله عوارض اجتماعی و زیست محیطی به جامعه تحمیل میشود. بهعبارت دیگر، هرمتر مکعب آب با همان هزینههای تأمین سالهای گذشته ممکن نیست. تمام این جریان متأثر از وجود و امکان دسترسی بهمنابع آب جدید است. حتی اگر آب کافی موجود باشد، گام دوم، تخصیص منابع مالی برای سرمایهگذاری است. اختصاص سرمایه مالی در کنار تمرکز ذهن گروهی از سرمایههای انسانی خلاق جامعه برای طراحی، ارائه مدلهای فنی و اقتصادی مناسب و در نهایت ساخت و بهرهبرداری از سازههای مهار، انتقال و بهرهبرداری از منابع آب، پیش نیاز تأمین تقاضای مازاد جدید است. در صورت تحقق کارآمد تمام حلقههای این زنجیره، انتظار میرود تقاضای جدید آب در جامعه با حداقل هزینه تأمین شود. اما تحقق این موضوع، یعنی تأمین تقاضای جدید آب با حداقل هزینه، بهمعنی تخصیص کارآمد منابع جامعه نیست. بهطور مثال، فرض کنید بهجای سرمایهگذاری جدید، منابع فوق الذکر به ارتقای کیفیت آب شرب شهروندان و آحاد جامعه یا تسهیل دسترسی به آب مناطق روستایی اختصاص داده میشد، آیا جامعه وضع بهتری را تجربه نمیکرد؟ حال سؤال اصلی را میتوان به این شرح مطرح کرد. آیا بهتر نیست به جای پذیرش رشد مداوم تقاضای آب و سرمایهگذاری برای تأمین آن، این افزایش تقاضا را با شیوههای مناسب کنترل و مدیریت کرد؟ پاسخ این سؤال سهل ممتنع است. سهل از این جهت که بر هر شخصی در جامعه روشن است که کنترل تقاضای مازاد یا مصرف غیرضرور و به تناسب آن، پرهیز از تخصیص غیرضرور سرمایههای کشور، اقدامی شایسته است. این قسمت آسان مسأله است. دشواری آنجاست که وقتی پای اقدامات عملی به میان میآید، کنترل تقاضای غیر ضرور بسیار پیچیده میشود. اینکه بتوان روشها و ساز و کارهایی را در دستور کار قرار داد و شیوهای را در تعامل با مصرف کنندگان تجویز کرد که حقیقتاً منجر به تغییر رفتار و کاهش مصرف و بهدنبال آن عدم نیاز به تخصیص منابع مازاد گردد، یکی از دشوارترین کارها در حوزه مشترکین است. باوجود این، چنانچه در کنار تجهیز به توانمندیهای حرفهای، اهتمام کافی صورت پذیرد، این امر ناممکن نیست. برای این منظور، قبل از هرچیز باید رویکرد نرم افزاری «مدیریت مصرف» را جایگزین رویکرد سنتی «ساخت و ساز» و «توسعه ظرفیتهای موجود» کرد. این گرچه شرط لازم است اما کافی نیست. بهعنوان یک گام تکمیلی، باید رابطه جاری میان سمت عرضه و تقاضا را اصلاح کرد. در نهایت، رویکرد رابطه پویای دو جانبه میباید جایگزین رابطه کلاسیک یک جانبه یعنی ارسال پیام یک طرفه از سمت عرضه به تقاضا بدون اهمیت به واکنشهای احتمالی، شود. برای این منظور، نباید مشترکین را بهعنوان یک هویت و موجودیت مطلق و مشابه یا بهعبارت دیگر تکثیر و تکرار یک عنصر با ویژگیهای یکسان در نظر گرفت. مشترکین را میتوان بر اساس ویژگیهای شاخص و معین در گروههای متفاوت طبقهبندی کرد. بهطور مثال، در سادهترین شکل ممکن، گروههای کم مصرف را میتوان از گروههای پرمصرف متمایز کرد. در صورت انجام این کار، میتوان پیامهای مشخص و متمایزی را، متناسب با ویژگیهای هر گروه، برای هر یک از آنان ارسال کرد. شایسته است گروه اول این احساس را از پیامهای ارسال شده دریافت نمایند که رفتار آنان مطلوب و سازگار با اولویتهای اقتصادی و اجتماعی جامعه است. بهعبارت دیگر، این رفتار مورد تحسین و تقدیر است. این «دیدن» و «توجه کردن» میتواند مصرف کننده را به استمرار رفتار صحیح ترغیب نماید. نقطه مقابل این گروه، اشخاصی هستند که باوجود «امکان» کاهش مصرف، تلاشی در این زمینه از خود بروز نمیدهند. حتی اگر این گروه هزینههای مالی تأمین آب را بپردازند، آثار وسیع اجتماعی و زیستمحیطی تأمین و عرضه آب به قدری وسیع است که میتوان با اطمینان گفت این گروه از مصرف کنندگان همواره دستشان در جیب نسلهای آینده است. بنابراین شایسته است این گروه از پیامدها و آثار «پرمصرفی» یا به تعبیر بهتر «بدمصرفی» خود مطلع شوند. باتوجه به نکات فوق، وزارت نیرو در درجه اول، «تغییر نوع نگاه حاکم» را در دستور کار خود قرار داده است. اصلاح شیوههای سنتی و یک جانبه در برخورد با مشترکین، اتخاذ شیوه اعتماد و گفتوگوی متقابل با مردم، ارسال پیام شفاف، روشن و معنادار به مشترکین، تبیین اهداف مشترک و همراهی و همکاری متقابل برای دسترسی به اهداف از جمله محورهایی محسوب میشوند که حاکی از شکلگیری یک افق جدید در بخش آب است. در همین زمینه و به بیانی ساده، مشترکین آب را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. کم مصرف، پرمصرف و بدمصرف. گروه اول شامل مشترکین و خانوارهایی است که به شیوههای مختلف تلاش میکنند میزان مصرف خود را بهصورت خودجوش و درون زا مدیریت کنند. بهعبارت دیگر، این گروه «اهمیت» آب را عمیقاً درک میکنند بنابراین، صرف نظر از قیمت آن و سهم هزینه آب در بودجه خانوار، آب را «غیر ضرور» مصرف نمیکنند. این گروه خود به دو دسته مجزا تقسیم میشوند. کسانی که آب را ماهیتاً بهعنوان «مایه حیات» میبینند. بنابراین آن را متناسب با اهمیت هر قطره آن، مصرف میکنند. دسته دوم، آب را کالایی اقتصادی، ضروری و البته کمیاب میدانند اما در رفتار مصرفی آنان حساسیت و دقت دسته اول را نمیتوان مشاهده کرد. این دو دسته روی هم رفته حدود 60 درصد مشترکین آب کشور را پوشش میدهند. گروه دوم، در مصرف آب، دقت کافی ندارند. آب را بهگونهای مصرف میکنند که انگار با کالایی با فراوانی کافی در جامعه مواجهه هستند. در هر شکل یا شیوهای مانند استحمام، شست و شو، پخت و پز و...، که برای استفاده از آب اتخاذ میکنند، همواره میتوان تغییری را تجویز کرد که منجر به استفاده کمتر از آب، بدون کاهش رفاه، بود. گروه سوم اساساً شامل اشخاصی است که انگار با کالایی با فراوانی مطلق مواجه هستند که نه تنها تأمین و عرضه آن با محدودیتی مواجه نیست بلکه اساساً هزینهای هم در برندارد. حجم آب مصرفی ماهانه هر یک از مشترکین عضو این گروه به گونهای است که میشد به جای وی دو خانوار از اعضای گروه دوم و بیش از سه خانوار از اعضای گروه اول را تأمین آب کرد. از آنچه گفته شد میتوان باور داشت که سیاستگذاری مناسب برای برخورد متفاوت با این سه گروه، میتواند مشترک را به «تفکر» برای «اصلاح رفتار» وادار کند. برای این منظور، تغییر در روش موجود تعامل با مشترکین محوریترین مسأله است. امید میرود با همکاری سایر ارکان تصمیم گیر مانند دولت و مجلس شورای اسلامی، شاهد تحولات مثبتی در این زمینه باشیم.
معاون برنامهریزی و اقتصادی وزیر نیرو
فرض کنید تقاضای آب در کشور یک درصد رشد کند. با فرض حاکم بودن تفکر تداوم وضع موجود، چارهای جز سرمایهگذاری برای تأمین آن نیست. با این فرض که تأمین تقاضای سالهای گذشته بر اساس اصل حداقلسازی هزینههای تأمین آب شامل آثار مستقیم مالی و عوارض جانبی مانند تبعات زیست محیطی صورت گرفته باشد، برای پوشش تقاضای جدید، سطح بالاتری از هزینههای تأمین از جمله عوارض اجتماعی و زیست محیطی به جامعه تحمیل میشود. بهعبارت دیگر، هرمتر مکعب آب با همان هزینههای تأمین سالهای گذشته ممکن نیست. تمام این جریان متأثر از وجود و امکان دسترسی بهمنابع آب جدید است. حتی اگر آب کافی موجود باشد، گام دوم، تخصیص منابع مالی برای سرمایهگذاری است. اختصاص سرمایه مالی در کنار تمرکز ذهن گروهی از سرمایههای انسانی خلاق جامعه برای طراحی، ارائه مدلهای فنی و اقتصادی مناسب و در نهایت ساخت و بهرهبرداری از سازههای مهار، انتقال و بهرهبرداری از منابع آب، پیش نیاز تأمین تقاضای مازاد جدید است. در صورت تحقق کارآمد تمام حلقههای این زنجیره، انتظار میرود تقاضای جدید آب در جامعه با حداقل هزینه تأمین شود. اما تحقق این موضوع، یعنی تأمین تقاضای جدید آب با حداقل هزینه، بهمعنی تخصیص کارآمد منابع جامعه نیست. بهطور مثال، فرض کنید بهجای سرمایهگذاری جدید، منابع فوق الذکر به ارتقای کیفیت آب شرب شهروندان و آحاد جامعه یا تسهیل دسترسی به آب مناطق روستایی اختصاص داده میشد، آیا جامعه وضع بهتری را تجربه نمیکرد؟ حال سؤال اصلی را میتوان به این شرح مطرح کرد. آیا بهتر نیست به جای پذیرش رشد مداوم تقاضای آب و سرمایهگذاری برای تأمین آن، این افزایش تقاضا را با شیوههای مناسب کنترل و مدیریت کرد؟ پاسخ این سؤال سهل ممتنع است. سهل از این جهت که بر هر شخصی در جامعه روشن است که کنترل تقاضای مازاد یا مصرف غیرضرور و به تناسب آن، پرهیز از تخصیص غیرضرور سرمایههای کشور، اقدامی شایسته است. این قسمت آسان مسأله است. دشواری آنجاست که وقتی پای اقدامات عملی به میان میآید، کنترل تقاضای غیر ضرور بسیار پیچیده میشود. اینکه بتوان روشها و ساز و کارهایی را در دستور کار قرار داد و شیوهای را در تعامل با مصرف کنندگان تجویز کرد که حقیقتاً منجر به تغییر رفتار و کاهش مصرف و بهدنبال آن عدم نیاز به تخصیص منابع مازاد گردد، یکی از دشوارترین کارها در حوزه مشترکین است. باوجود این، چنانچه در کنار تجهیز به توانمندیهای حرفهای، اهتمام کافی صورت پذیرد، این امر ناممکن نیست. برای این منظور، قبل از هرچیز باید رویکرد نرم افزاری «مدیریت مصرف» را جایگزین رویکرد سنتی «ساخت و ساز» و «توسعه ظرفیتهای موجود» کرد. این گرچه شرط لازم است اما کافی نیست. بهعنوان یک گام تکمیلی، باید رابطه جاری میان سمت عرضه و تقاضا را اصلاح کرد. در نهایت، رویکرد رابطه پویای دو جانبه میباید جایگزین رابطه کلاسیک یک جانبه یعنی ارسال پیام یک طرفه از سمت عرضه به تقاضا بدون اهمیت به واکنشهای احتمالی، شود. برای این منظور، نباید مشترکین را بهعنوان یک هویت و موجودیت مطلق و مشابه یا بهعبارت دیگر تکثیر و تکرار یک عنصر با ویژگیهای یکسان در نظر گرفت. مشترکین را میتوان بر اساس ویژگیهای شاخص و معین در گروههای متفاوت طبقهبندی کرد. بهطور مثال، در سادهترین شکل ممکن، گروههای کم مصرف را میتوان از گروههای پرمصرف متمایز کرد. در صورت انجام این کار، میتوان پیامهای مشخص و متمایزی را، متناسب با ویژگیهای هر گروه، برای هر یک از آنان ارسال کرد. شایسته است گروه اول این احساس را از پیامهای ارسال شده دریافت نمایند که رفتار آنان مطلوب و سازگار با اولویتهای اقتصادی و اجتماعی جامعه است. بهعبارت دیگر، این رفتار مورد تحسین و تقدیر است. این «دیدن» و «توجه کردن» میتواند مصرف کننده را به استمرار رفتار صحیح ترغیب نماید. نقطه مقابل این گروه، اشخاصی هستند که باوجود «امکان» کاهش مصرف، تلاشی در این زمینه از خود بروز نمیدهند. حتی اگر این گروه هزینههای مالی تأمین آب را بپردازند، آثار وسیع اجتماعی و زیستمحیطی تأمین و عرضه آب به قدری وسیع است که میتوان با اطمینان گفت این گروه از مصرف کنندگان همواره دستشان در جیب نسلهای آینده است. بنابراین شایسته است این گروه از پیامدها و آثار «پرمصرفی» یا به تعبیر بهتر «بدمصرفی» خود مطلع شوند. باتوجه به نکات فوق، وزارت نیرو در درجه اول، «تغییر نوع نگاه حاکم» را در دستور کار خود قرار داده است. اصلاح شیوههای سنتی و یک جانبه در برخورد با مشترکین، اتخاذ شیوه اعتماد و گفتوگوی متقابل با مردم، ارسال پیام شفاف، روشن و معنادار به مشترکین، تبیین اهداف مشترک و همراهی و همکاری متقابل برای دسترسی به اهداف از جمله محورهایی محسوب میشوند که حاکی از شکلگیری یک افق جدید در بخش آب است. در همین زمینه و به بیانی ساده، مشترکین آب را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. کم مصرف، پرمصرف و بدمصرف. گروه اول شامل مشترکین و خانوارهایی است که به شیوههای مختلف تلاش میکنند میزان مصرف خود را بهصورت خودجوش و درون زا مدیریت کنند. بهعبارت دیگر، این گروه «اهمیت» آب را عمیقاً درک میکنند بنابراین، صرف نظر از قیمت آن و سهم هزینه آب در بودجه خانوار، آب را «غیر ضرور» مصرف نمیکنند. این گروه خود به دو دسته مجزا تقسیم میشوند. کسانی که آب را ماهیتاً بهعنوان «مایه حیات» میبینند. بنابراین آن را متناسب با اهمیت هر قطره آن، مصرف میکنند. دسته دوم، آب را کالایی اقتصادی، ضروری و البته کمیاب میدانند اما در رفتار مصرفی آنان حساسیت و دقت دسته اول را نمیتوان مشاهده کرد. این دو دسته روی هم رفته حدود 60 درصد مشترکین آب کشور را پوشش میدهند. گروه دوم، در مصرف آب، دقت کافی ندارند. آب را بهگونهای مصرف میکنند که انگار با کالایی با فراوانی کافی در جامعه مواجهه هستند. در هر شکل یا شیوهای مانند استحمام، شست و شو، پخت و پز و...، که برای استفاده از آب اتخاذ میکنند، همواره میتوان تغییری را تجویز کرد که منجر به استفاده کمتر از آب، بدون کاهش رفاه، بود. گروه سوم اساساً شامل اشخاصی است که انگار با کالایی با فراوانی مطلق مواجه هستند که نه تنها تأمین و عرضه آن با محدودیتی مواجه نیست بلکه اساساً هزینهای هم در برندارد. حجم آب مصرفی ماهانه هر یک از مشترکین عضو این گروه به گونهای است که میشد به جای وی دو خانوار از اعضای گروه دوم و بیش از سه خانوار از اعضای گروه اول را تأمین آب کرد. از آنچه گفته شد میتوان باور داشت که سیاستگذاری مناسب برای برخورد متفاوت با این سه گروه، میتواند مشترک را به «تفکر» برای «اصلاح رفتار» وادار کند. برای این منظور، تغییر در روش موجود تعامل با مشترکین محوریترین مسأله است. امید میرود با همکاری سایر ارکان تصمیم گیر مانند دولت و مجلس شورای اسلامی، شاهد تحولات مثبتی در این زمینه باشیم.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
راهآهن ایران-افغانستان؛ ارتقای جایگاه اقتصادی دو کشور در منطقه و جهان
-
استقلال به تیم رحمتی رسید
-
شب یلدا را مجازی برگزار کنیم
-
جای خالی تعامل در بهارستان
-
برجام نباید بازنگری شود
-
مسلمانان منطقه هوشیار باشند و ابزار توطئههای اختلافافکن قرار نگیرند
-
متوسط قیمت هر متر آپارتمان در تهران 3/5 برابر کشور
-
کارتنخوابی سبک زندگی نیست یک اجبار است
-
سیل روی زمین و تشنگی زیر زمین
-
دکتر در تهران داروخانه در بندرعباس
-
اولین رابین هود سایبری به دنیای واقعی قدم گذاشت
-
بایدن، جاده صافکن «کاملاهریس» میشود!
-
قتل همسر به خاطر ازدواج دوم
-
مدیریت اجتماعی کرونا
-
ساخت ایران قدرتمند زیر چتر انرژی ارزان
-
آب در مسیر تغییر نگاه، گفتوگو و تعامل

اخبارایران آنلاین